کدام کارآفرین یا بنیانگذاری است که آرزویش ساختن آمازون، فیسبوک یا ایربیانبی دیگری نباشد؟ بااینحال، تعداد افرادی که عملاً موفق به انجام چنین کاری میشوند زیاد نیست. چرا؟ وجه تمایز استارتاپهایی که شکست میخورند و ناپدید میشوند با آنهایی که رشد میکنند و به غولهایی جهانی تبدیل میشوند چیست؟ نویسندگان این کتاب (رید هافمن و کریس یه) دلیل این تفاوت را در نیروی مقیاسافزایی برقآسا میدانند. مقیاس افزایی برقآسا مجموعهای از فنها است که هم به استارتاپها و هم به شرکتهای جاافتاده کمک میکند تا در زمانی مناسب کسبوکارهایی مسلط و پیشتاز بسازند.
این فنها به شما کمک میکنند تا رقبای خود را پشت سر بگذارید و رشدی انفجاری داشته باشید. به زبان ساده مقیاس افزایی برقآسا یعنی در شرایط عدم قطعیت شرکتها باید سرعت عمل را به کارایی اولویت بدهند تا به موفقیت برسند. هدف از مقیاسافزایی رسیدن از صفر به یک نیست، بلکه هدفش رسیدن از یکبهیک میلیارد ــ به سریعترین شکل ممکن ــ است.
تغییر چه از حیات شرکت شما شروع شود چه از سیلیکونولی، بالاخره رخ خواهد داد و نمیتوان جلوی آن را گرفت. یکی از پیشرانهای مهم تغییر هم فناوری است که با سرعتی باورناپذیر در حرکت است. فناوری به انواع کسبوکارها راه پیدا کرده و به آنها پیوند خورده است؛ ازاینرو سرعت تغییرِ فناوری سرعت تغییر انواع کسبوکارها را افزایش میدهد.
این عامل مهم و عوامل دیگری همچون روندهای اقتصادی و سیاسی باعث میشوند ابهام و عدم قطعیت بیشتر و بیشتر بر فضای کسبوکارها حاکم شود. در چنین شرایطی میتوانیم با خیال راحت و بیتوجه به این تغییر پرشتاب به کارمان ادامه دهیم، یا با تحلیل و برنامهریزی دقیق و موشکافانهٔ متعارف دست به اقدام بزنیم و طرحهای رشد سریع چندساله را تدوین کنیم. اما به نظر میرسد هزینهٔ مسلم این روشها حضور رقبای تازهواردی خواهد بود که خیلی سریعتر از آنچه فکر میکنیم زمینبازی ما را تسخیر میکنند. برای پیروزی در چنین میدان جنگی باید اقدامی متناسب انجام داد.
رید هافمن که به قول خودش لینکدین در اتاق نشیمن خانهٔ او تأسیس شده و در تأسیس و مدیریت شرکتهایی چون ایربیانبی، پیپال و بسیاری از شرکتهای استارتاپی دیگر نقشآفرینی کرده است، کارآفرین، استراتژیست و سرمایهگذاری باتجربه است که راهحلی عملیاتی برای فائق آمدن بر این مشکل پیچیده عرضه کرده است. او چارهٔ کار را «مقیاسافزایی برقآسا» میداند؛ برنامهٔ رشد تهاجمی و تماموکمالی که با اولویتدهی بهسرعت عمل در برابر کارایی، حتی با وجود عدم قطعیت بالای محیطی، رشد برقآسا را ایجاد میکند.
البته، همانطور که نویسنده در کتاب توضیح میدهد، منظور بیگدار به آب زدن نیست، بلکه انجام هدفدار و عامدانهٔ اقداماتی است که در تفکر متعارف کسبوکار و مدیریت بیمعنی است، اما در دوران مقیاسافزایی باید آنها را پیش گرفت. درواقع مقیاسافزایی برقآسا مجموعهای از چهارچوبها و راهبُردهایی است که هم به استارتاپها و هم به شرکتهای تثبیتشده و بالغ کمک میکند تا در زمان مناسب فرصتها را شکار کنند، حسابشده دست به اقدام بزنند و درنهایت پیشتاز شوند. هافمن معتقد است با اسکیل آپ شرکتها میتوان بر زندگی میلیونها نفر تأثیر گذاشت و در بخشهایی از کتاب نیز تأثیرات اجتماعی و اقتصادی این مدل را بیان کرده است.
او مخاطب این کتاب را کارآفرینان و سرمایهگذاران جسوری میداند که میخواهند شرکتهایی عظیم بنا کنند و مدیران ارشد و رهبران شرکتهایی که میخواهند یکهتاز باشند و بازار را به دست بگیرند. اما از طرف دیگر، خطاب به خوانندگان کتاب میگوید خواه کارآفرین باشند یا مدیر ارشد، کارمند یا دانشجو، در دنیایی که سرعت عمل از مزیتهای رقابتی حیاتی است، درک این موضوع کمک میکند تصمیمات بهتری اتخاذ کنند. با این بیان، به نظر میرسد اگر برای یادگیری اهمیت قائل باشید و ذهنیت رشد داشته باشید، پس از آشنایی با نحوهٔ تفکر رید هافمن دربارهٔ این موضوع میتوانید فرصتهای بیشماری را که این تغییرات به وجود میآورند سریعتر از دیگران شناسایی و ارزشآفرینی را آغاز کنید. از طرف دیگر، بهتر است این موضوع را مدنظر داشت که برای پیادهسازی این تکنیکها در سازمان بهتر است این نوع نگاه بخشی از ذهنیت و فرهنگ سازمان باشد، و بر همین اساس باید در اختیار همهٔ اعضا قرار گیرد.
مخاطبان این کتاب مدیران، کارآفرینان، سرمایهگذاران و جوانی هستند که میخواهند تکنیکهایی را بشناسند که باعث میشود کسبوکارها طی چند سال از نقطه صفر رشد کند و به پیشتاز بازار تبدیل شود. این کتاب را به دوستداران کتابهای مدیریت و کسبوکار پیشنهاد میکنیم.
سال 2011 بود و در محل دفتر ایربیانبی که در آن زمان استارتاپ چهلنفرهٔ کوچک و جنگندهای بود، همبنیانگذار و مدیرعاملش برایان چِسکی خبر بسیار بدی دریافت کرده بود.
برایان پیامدهای پیشبینی نگرانکنندهای را که همان لحظه از اندرو مِیسن، همبنیانگذار و مدیرعامل گروپان، شنیده بود، سبکوسنگین کرد. اصلاً جالب نبود.
برایان و همبنیانگذارانش، جو گِبیا و ناتان بِلِچارزیک، قبلاً با چنگودندان راهشان را از میان موانع بسیار بازکرده بودند تا ایربیانبی را بسازند، وبسایتی که اجارهٔ اتاق و خانه برای اقامت شبانه را برای افراد آسان میکند. در آغازْ هر سرمایهگذاری که همبنیانگذارها به سراغش رفتند مأیوسشان کرده، یا از آنهم بدتر، آنها را نادیده گرفته بود. اکنون زمانی بود که شرکت میخواست اوج بگیرد؛ اما یاد روزهای دردناک آغازین هنوز در ذهنشان تازه بود و حوصلهٔ درگیری تازه نداشتند.
وقتی این بنیانگذاران ایربیانبی اولینبار با هم آشنا شدند، پل گراهام، بنیانگذار مورداحترام وایکامبینِیتور، شتابدهندهٔ استارتاپ، همان اولِ کار بهشان گفت که ایدهشان مزخرف است. او با ناباوری پرسید «مردم واقعاً دارند همچنین کاری میکنند؟». وقتی برایان به او گفت بله مردم واقعاً دارند محل زندگیشان را برای یک شب اجاره میدهند، پاسخ گراهام این بود که «چه مرگشان شده؟».
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir