یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
فرصت دارید این کتاب ارزشمند را تهیه کنید!
در صورت تأخیر یا تغییر قیمت در تامین کتاب، اطلاعرسانی خواهد شد.
معرفی کتاب
کتاب «ساکن خیابان ملک»، اثر فاطمه بهبودی، زندگینامهی اشرف جواهری است؛ زنی که در سطر سطر نوشتههایش ثابت میکند همانطور که پشت هر مرد موفقی زن مقتدری دیده میشود، پشت یک زن موفق هم ردپای یک مرد همراه و همدل وجود دارد که به او انگیزه میدهد. این کتاب پر از اتفاقهای ریز و درشت است و جریانهایی از زندگی را ثبت میکند که گاهی دستخوش طوفانهای سهمگین میشود اما از اشتیاق خواننده برای ادامه دادن کم نمیکند. اشرف در تمام رویدادهای زندگی قوی بوده است؛ دختری که در چهاردهسالگی ازدواج میکند و همسرش کاظم را فرشته نجات خود میخواند، کسی که با حمایت او ادامه تحصیل میدهد و با تمام سختیها و مشقتها به جایی که باید میرسد.
این کتاب، فراتر از یک زندگینامهی صرف، یک روایت الهامبخش از قدرت پیوند زناشویی و اهمیت حمایت همسر در موفقیتهای فردی است. داستان اشرف جواهری به وضوح نشان میدهد که چگونه یک ازدواج موفق و همراهی همدلانه میتواند بستری امن برای رشد و دستیابی به اهداف فراهم کند، حتی اگر فرد از نقطهی شروعی سخت (ازدواج در سن پایین) آغاز کرده باشد.
«ساکن خیابان ملک» سرشار از جزئیات و رویدادهای ریز و درشت زندگی اشرف است. این جزئیات، کتاب را از حالت خشک زندگینامهای خارج کرده و به یک داستان پرکشش تبدیل میکند که اضطراب و نگرانیهای شخصیت اصلی را ملموس میسازد، اما همزمان، قوّت روحی او برای جان سالم بهدر بردن از این طوفانها را به نمایش میگذارد.
این کتاب به علاقهمندان به زندگینامههای الهامبخش زنان موفق، خوانندگان داستانهایی با محوریت نقش حمایت عاطفی در زندگی زناشویی، و کسانی که از داستانهای سرشار از جزئیات واقعی لذت میبرند، توصیه میشود.
گاهی فرصت نمیکردم بروم خانه ناهار بخورم. توی راه بوق بوق ماشینی را میشنیدم، میفهمیدم کاظم است. میگفتم: «برای چی اومدی اینجا!» میگفت:«دور تا دور شهر گشتم تا پیدات کنم.» نان رول پیچی میداد دستم میگفت:«از غذای دیشب گوشت کوبیده مونده برات لقمه گرفتم که گرسنه نری توی جلسه.» فردایش باز صدای بوقش را میشنیدم، میگفتم:«امروز باز چی شد اومدی پی من؟» میخندید:«یه لقمه ته و تولی برات گرفتم بخور برو.» میگفتم:«کاظم جان شما این کارها رو هم نکنی عزیزی من رو شرمنده نکن!»