به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







کشش عشق او









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

محمدرضا همچنان که داشت از تشنگی به لقاءا... می‌پیوست، شوخ طبعی‌اش را هم از دست نمی‌داد:- منو بگو که خیال می‌کردم اینجاها پر از دریاچه‌س. دیدین چه جوری «سنگِ رو شن» شدیم؟!ابوالقاسم با بی‌حالی گفت:- مال اطلاعات جغرافیایی ناقصته. ولی عیبی نداره. جنازه‌ت که رو صخره‌ها جا موند، درس عبرتی می‌شه برای بقیه که جغرافی رو جدی بگیرن.محمد‌رضا سرفه‌ای کرد و خندید. جعفر، تفنگش را به‌سمت او نشانه گرفت و گفت:- آره محمد‌رضا... هنوز یادم نرفته که می‌خواستی با مایو شنا کنی.محمدرضا با حالتی جدی از جعفر پرسید:- می‌گم جعفر، حالا که ان‌قدر تشنه‌ای، بالاخره حاضری آبی رو بخوری که من توش خودمو شستم یا نه؟!جعفر آهی کشید و با ناراحتی گفت:- والا ممد، الان که فکرشو می‌کنم، می‌بینم اگر جوراب و شورتتم توش شسته بودی حاضر بودم بخورمش.اکبر متفکرانه گفت:- به‌جای این چرت‌وپرت‌ها، شروع کنین از همدیگه حلالیت بطلبین بیچاره‌ها که الان ریغ رحمت رو سر می‌کشیم.ابوالقاسم کمی از جایش بلند شد و به آرنج دست سالمش تکیه داد. با لبانی که از فرط عطش ترک برداشته بود، گفت:- خیلی خوبه اکبر. از خودت شروع می‌کنیم. من که به‌خاطر اون مشتی که تو اهواز تو دهنم کوبیدی تا بتونی زودتر سوار اتوبوس بشی و دم پنجره بشینی، حلالت نمی‌کنم...

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه