کتاب مقتل شوشتری: روضه های حضرت آیت الله شیخ جعفر شوشتری شیخ جعفر شوشتری (۱۳۰۳ -۱۳۳۰ ه . ق) نقل کرده است: چون از تحصیل علوم دینی در نجف اشرف فارغ شدم، به وطنم شوشتر مراجعه نمودم . چون به آثار و مواعظ و مصائب اهل بیت - علیهم السلام - تسلطی نداشتم تفسیر «صافی » را در ایام رمضان بر فراز منبر به دست گرفته و برای مردم می خواندم . در ایام عاشورا کتاب «روضة الشهدا» ی ملاحسین کاشفی را روی منبر آورده و مضامین آن را برای حاضران می خواندم و برایم مقدور نبود مطلبی را از حفظ به صورت وعظ و خطابه برای مستمعین بگویم یا با گفتن نکته ای بدون مراجعه به منبعی آنان را بگریانم یک سال بدین منوال گذشت و ماه محرم فرا رسید، شبی با خود زمزمه کردم تا به کی به کتاب وابسته باشم و خود را از نوشته جدا نکنم، پس به فکر فرو رفتم و از این بابت خسته شدم تا آن که خواب مرا فراگرفت در عالم رؤیا مشاهده کردم گوئیا در زمین کربلا هستم و درست موقعی بود که سپاه امام در نینوا اردو زده و خیمه ها نصب شده بود و لشکرهای دشمن به همان نحو که راویان نقل کرده، در مقابل حضرت بودند . من در خیمه مخصوص امام وارد شدم و به آن حضرت سلام عرض کردم . آن وجود مبارک مرا نزد خویش فرا خواند و به «حبیب بن مظاهر اسدی » فرمود: این شخص مهمان ماست گرچه نزد ما آب یافت نمی شود، اما از آرد و روغنی که داریم برای وی طعامی تدارک ببین . او فرمایش امام را متابعت نمود و غذای مزبور را مهیا کرد و نزد من آورد . چند لقمه ای از آن را تناول نمودم که از خواب بیدار شدم و از برکت آن طعام به دقایق و حقایقی در مصائب کربلا چنان راه یافتم که احدی بر من پیشی نگرفته و این قوه در من رو به فزونی رفت .