فلسفهٔ معتزلی در آغاز قرن دوم هجری با این مسئلهٔ بنیادی روبهرو میشود که : چه رابطهای میان قدرت خدا و اختیار انسان وجود دارد؟ رابطهٔ انسان با افعالش کدام است؟ معتزلیان ، در پی اختلافاتی که میان هواداران و مخالفان نظام سیاسی آن زمان در گرفت ، خود را با بحرانی در زمینهٔ وجدان اجتماعی مواجه یافتند. این اختلافات هیچگاه متوقف نشد و پس از اندک زمانی به صورت مواضع اعتقادی کم و بیش آشتیناپذیری درآمد. مسئلهٔ بنیادی دانستن این معنی بود که آیا انسان در افعال خود آزاد است، یا تنها خداست که صاحب قدرت است و بنابراین آزادی انسان وهمی بیش نیست.
مکتب معتزلی در این کتاب میخواهد با رعایت هم قدرت خدا و هم اختیار انسان ، راه حلی تألیفی برای این اختلاف بیابد. خدا مختار است که خوبی کند یا بدی ، انسان نیز مختار است. شیخ بوعمران در این کتاب بیان میکند که دغدغه معتزلیان صرفاً اثبات آزادی مابعدالطبیعی انسان نیست ، آنها میخواهند علاوه بر آن ثابت کنند که انسان برخوردار از آزادی خلاق و واقعی است و میتواند به نحوی مختار و کاملاً مسئول عمل کند. آنها این نظریه قدرت اموی را قبول ندارند که ادعا میکند که اقتدار خود را از خدا دارد و حال آن که آن را به زور تصاحب کرده است و با تکیه بر سرکوب و بیعدالتی رفتار میکند. این کتاب 5 فصل دارد:
- ملاحظات مقدماتی
- انسان مجبور نیست
- انسان مختار است
- آزادی و مسئولیت
- انتشار مذهب اعتزال.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir