کتاب «گذار از علم مدیریت به فلسفه رهبری» نوشته استیون سگال است. این کتاب به بررسی تفاوتها و ارتباط میان مدیریت و رهبری میپردازد و نشان میدهد چگونه میتوان از چارچوبهای صرفاً علمی مدیریت فراتر رفت و به فلسفه عمیقتر رهبری رسید. کتاب بر ویژگیهای مدیران خوب تأکید دارد؛ مدیرانی که اصالت دارند، به کارکنان خود اهمیت میدهند، قوه تشخیص و قضاوت درستی دارند و واقعاً نگران سعادت همکارانشان هستند. در مقابل، مدیران ناکارآمد کسانیاند که خوب گوش نمیدهند، بیشتر به چاپلوسی میپردازند و به زیردستان خود بیتوجهی میکنند. نویسنده با مثالهایی از رهبران موفق مانند جک ولش و اندرو گروو، اهمیت حس درونی، شم تجاری و عواطف را در رهبری برجسته میکند. این کتاب به خواننده میآموزد چگونه میتواند رهبر منحصربهفردی شود و فراتر از مهارتهای فنی مدیریت، به فلسفه رهبری و نقش عمیق انسانی آن پی ببرد. کتاب با نثری روان و مثالهای ملموس، برای مدیران و رهبران سازمانها، دانشجویان مدیریت و علاقهمندان به توسعه مهارتهای رهبری بسیار مفید است و به آنها کمک میکند تا از مدیریت صرف به فلسفه رهبری عمیقتر و انسانیتر گذر کنند.
وقتی به مدیران برجسته فکر میکنیم، اولین ویژگی که به ذهن میآید، بدون شک اصالت است! آنها کسانی هستند که واقعاً همان چیزی هستند که نشان میدهند و شخصیت چندگانه ندارند. مدیران خوب، به کارکنان خود علاقهمندند و از موفقیت آنها لذت میبرند. در درون این مدیران، چیزی هست که میتوان آن را «ژن سخاوت» نامید؛ آنها با دیدن پیشرفت همکارانشان خوشحال میشوند و اغلب اوقات حقیقت را میگویند که این ویژگی بسیار ارزشمندی است. این مدیران، قدرت تشخیص و قضاوت صحیحی دارند، به افراد تیم خود اهمیت میدهند و تعلق خاطر عمیقی نسبت به آنها دارند. آنها واقعاً با تمام وجود نگران رفاه و موفقیت همتیمیهای خود هستند. از سوی دیگر، افرادی که مدیران خوبی نمیشوند، معمولاً کسانی هستند که خوب گوش نمیدهند، بیشتر به چاپلوسی بالادستیها میپردازند و به زیردستان خود بیتوجهاند. همکاران آنها این رفتار را میشناسند و میدانند که دغدغهای برای خیر و سعادت تیم ندارند. این افراد معمولاً اعتبار خود را از طریق ایدههای دیگران کسب میکنند. این ویژگیها مخصوصاً در مدیران جوان دیده میشود؛ کسانی که اغلب تکرو بودهاند، در جمعها خود را برجسته میکنند و سعی دارند خود را از دیگران متمایز نشان دهند. اما واقعیت این است که هر بار که «من» ارتقا میگیرد، دلیل اصلی آن «ما» است که نتایج عالی کسب کردهایم. من پیشرفت میکنم چون تیم ما موفق بوده است. کتاب «گذار از علم مدیریت به فلسفه رهبری» به شما کمک میکند تا فراتر از مدیریت صرف، به یک رهبر منحصربهفرد و تأثیرگذار تبدیل شوید.
مدیران و رهبران سازمانی که میخواهند فراتر از مهارتهای فنی مدیریت، به فلسفه عمیقتر و انسانیتر رهبری دست یابند و سبک رهبری منحصربهفردی را در عمل به کار گیرند. دانشجویان و پژوهشگران رشتههای مدیریت، فلسفه و علوم انسانی که علاقهمند به بررسی ارتباط میان نظریههای فلسفی و تجربیات عملی رهبری در سازمانها هستند. کسانی که به توسعه مهارتهای رهبری اخلاقی، اصیل و مبتنی بر تعلق خاطر به تیم و سازمان اهمیت میدهند و میخواهند از تجارب رهبران برجستهای مانند جک ولش و اندرو گروو بیاموزند. علاقهمندان به فلسفه کسبوکار و تاریخ فلسفه که میخواهند مفاهیم فلسفی را در زمینه رهبری و مدیریت به زبان ساده و کاربردی درک کنند. این کتاب با بررسی مهارتهای مدیریت فلسفی و نمونههای عملی از رهبران موفق، به خواننده کمک میکند تا مدیریت را به فلسفه رهبری تبدیل کند و در مسیر تعالی و برتری رهبری گام بردارد.
«جک ولش بهعنوان یکی از برترین رهبران سازمانی دنیای مدرن شناخته شده است. دور از انتظار نیست که بسیاری از مدیران و رهبران مایل باشند از او بیاموزند؛ به همین منظور، کتابهای متعددی درمورد جک ولش نوشته شده است که در بسیاری از آنها «شیوهٔ جک ولش» برای رهبری و مدیریت سازمانی بیان شده است؛ بااینوجود، یکی از ویژگیهای بارز ولش این است که نمیتوان شیوهٔ مدیریتی او را به مجموعهای از تکنیکها و فرمولها تقلیل داد. به اعتقاد او، تجارت یک علم پیچیده و متعالی نیست، بلکه بر قابلیت فرد در اعتماد به حس درونی خود متکی است. موفقیت او در مدیریت تجاری، ریشه در شم و حس عجیب و نامتعارف تجاری او دارد. ولش تنها فردی نیست که به اهمیت شم و حس تجاری توجه داشته است، این حس در عملکرد رهبران دیگری چون اندرو گروو از شرکت اینتل نیز امری کلیدی است. نگرانی شکلی از اشکال حس و شمّ تجاری او بود که مکمل دانش تخصصی و فنی گروو در بسیاری از حوزههاست. در حین تحقیق و بررسی عمیقتر عملکرد دیگر رهبران سازمانی متوجه میشویم که حس و شمّ تجاری دارای نقشی اساسی در سبک رهبری آنها نیز بوده است؛ بهعنوانمثال، جورج سوروس از نقش کلیدی که شکل دیگری از اشکال حس و شمّ تجاری یعنی اضطراب در سبک مدیریتی او ایفا میکند، سخن میگوید؛ آنیتا رودیک درمورد خود میگوید که شور و اشتیاق وسواسگونهای دارد؛ ریکاردو سملر دربارهٔ نقش استرس در متحوّلکردن تفکّر و درک او از سازمانها نوشته است؛ مورت میرسون به نقش عدماطمینان و یأس و ناامیدی در سوقدادن او بهسمت بازنگری در مفهوم رهبری اشاره میکند و لو گرستنر در مدت فعّالیت خود در شرکت بینالمللی ماشینهای تجاری (آیبیام) اهمیت عواطف و احساسات را در رهبری تصدیق میکند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir