کتاب مجموعه شعر آئینی : سه نقطه «شعر سرودن در فضای شعر آئینی توفیقی است که نصیب هر کسی نمیشود »و موفقیت در این عرصه نیازمند زحمت و پشتکار فراوان است.علی اکبر لطیفیان یکی از موفق ترین شاعران این عرصه است که اشعارش هم مورد توجه همه ارادتمندان به اهل بیت (ع) وهم در هیئات زمزمه مداحان وعاشقان شده وهمچنین بر سر زبان همگان قرار گرفته است. از خصوصیات اشعار لطیفیان این است هم از لحاظ مضامین بسیار بدیع است و هم لطافت و ظرافت های شعری را به خوبی و زیبایی هر چه تمام تر بکار برده و همزمان مضامین اخلاقی و عرفانی و مضامین احادیث و مراثی را در اشعارش بکار برده است. سه نقطه اولین کتاب از مجموعه اشعارآئینی علی اکبر لطیفیان است که توسط انتشارات آرام دل به چاپ رسیده است.نام این کتاب برگرفته از غزل سه نقطه با مطلع: گنجشک پر جبریل پر،بابا ...(سه نقطه) من پر،تو پر،هرکس شبیه ما ...(سه نقطه) این غزل را میتوان یکی از شاهکار های شعر اآئینی برشمرد که از لحاظ ردیف و جا افتادن ردیف در ابیات شعربی نظیر است.بجا بودن ردیف و قافیه و همچنین وزن بجا برای هرمضمون شعری نه تنها در این شعر بلکه در تمام اشعار آهنگ گوش نوازی را ایجاد کرده و مضامین بدیع اشعارش چشم هر خوانده ای را به خود جلب می کند.پیوند فوق العاده افقی و عمودی اشعارش نیز از نکات متمایز کننده و جذاب اشعارلطیفیان می باشد. اشعار این کتاب با اشعاری در فضای انتظار اما زمان(عج ) آغاز می شود به عنوان نمونه: یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو ای آفتاب من همه چیزم فدای تو یک شب بیا به ما برسد ای اذان صبح از پشت بام مسجد کوفه صدای تو ما مدتیست خانه تکانی نکرده ایم شرمنده ایم در دل ما نیست جای تو غیر از همین دو قطره اشکی که مانده بود چیزی نداشتم که بیارم برای تو از روزهای هفته سه شنبه برای من شبهای پنجشنبه و جمعه برای تو روزی به خاطر سفر جمکران من روزی به خاطر سفر کربلای تو و در بعداز آن مدح نبی اکرم و حضرت امیرالمومنین و مرح و مرثیه حضرت زهرا ادامه میابد و بعداز آن اشعار عاشورایی و غزل مرثیه های عاشورایی توجه خواننده را به خود جلب می کند که از نمونه های آن: گنجشک پر،جبریل پر بابا ... من پر تو پر هرکس شبیه ما ... عمه نه عمه بالهایش را شکستند حالا بماند در خرابه تا ... این محو یکدیگر شدن در این خرابه یا اینکه مارا میپراند یا ... اصلا چرا من میخواستم پیشم بیایی بابا شما که پا نداری تا ... یادت میاید روزهای درمدینه دوگرشواره داشتم حالا ... وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم می خواستم کاری کنم اما ... ... انگشت خود را جمع کردو ناگهان گفت انگشت پر انگشتر بابا ... یا: ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود بساط گریه برای دلم فراهم بود کسی کنارحسینیه چاووشی می خواند اگر درست بگویم صدای آدم بود برای عرض تبرک به ساحت گریه فرشته منتظر دستمال اشکم بود چگونه گریه نریزد از نگاهمان وقتی زمان خلقتمان اول محرم بود چرا به آمدن مادرش یقین نکنم در آن حسینیه ای که خود خدا هم بود