افسانهٔ میگسار قدیس، مجموعهٔ سه داستان بلند بسیار مشهور از یوزف روت است، شامل وزنهٔ نادرست، افسانهٔ میگسار قدیس و لویاتان.
یکباره رو به سمت راست گرداند و به کارولینه نگاهی انداخت. اکنون چیزی توجهش را جلب کرد که دیروز از چشمش پنهان مانده بود: ردپای پیری بر چهرهٔ کارولینه. او کنارش خفته بود، رنگپریده و پفکرده، سنگین نفس، غرق در خواب صبحگاهی زنان گذرکرده از بهار عمر. آندریاس به دگرگونی حاصل از گذر ایام پی برد، ایامی که خود او را هم بینصیب نگذاشته بود. دریافت که خود نیز دگرگونشده است. تصمیم گرفت بیدرنگ از جا برخیزد و بهحکم سرنوشت ازآنجا دور شود و پای بهروزی تازه بگذارد، یکی از همان روزهای تازهٔ مألوف خویش.
یوزف روت، روزنامهنگار و رماننویس اتریشی عمدهٔ شهرتش را مدیون آن دسته از آثارش است که به زندگی پس از جنگ در اروپا میپردازد. مارش رادتسکی، ایوب و افسانهٔ میگسار قدیس از آثار شاخص اویند.
در سالهای 1930 آثار روت کمتر به مسائل روزمره میپرداختند و نوعی نوستالژیای ماخولیایی نسبت به زندگی اشرافی اروپای مرکزی قبل از 1914 پیدا میکنند. غالب شخصیتهایش ولگردهای بیخانمانیاند به دنبال مکانی برای زندگی، بهخصوص مهاجران اتریش قدیم و یهودیها که با سقوط امپراتوریهای گذشته خانهٔ حقیقیشان را ازدستدادهاند.
این رویکرد گذشته محور روت بهنوعی در تقابل با رویکرد ملیگرایانهٔ زمانهاش است که در قالب نازیسم شیوع پیداکرده بود. با ذکر این نکتهٔ مهم که روت یهودی بود و در اوج به قدرت رسیدن هیتلر کشورش را برای همیشه به مقصد فرانسه ترک کرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir