کتاب توهم نبوغ: خطاهای شناختی رایج چگونه هوشمان را به چالش میکشند نوشتهی دیوید مکرینی، یک اثر جذاب و تأملبرانگیز است که به بررسی سوگیریهای شناختی و خودفریبیهای رایج در ذهن انسان میپردازد. این کتاب نشان میدهد که چگونه ذهن ما با استفاده از ترفندهای مختلف، ما را به باورهای نادرست سوق میدهد و چگونه میتوانیم با آگاهی از این خطاها، تصمیمات منطقیتر و بهتری بگیریم.
دیوید مکرینی در این کتاب به این موضوع میپردازد که چرا انسانها تمایل دارند خود را باهوشتر و منطقیتر از آنچه هستند، تصور کنند. او با استفاده از تحقیقات علمی و مثالهای واقعی، نشان میدهد که چگونه سوگیریهای شناختی مانند تأییدپذیری، اثر هالهای و خطای بازماندگی، بر تصمیمات و باورهای ما تأثیر میگذارند.
هر فصل از کتاب به یک سوگیری شناختی خاص اختصاص دارد و مکرینی با زبانی طنزآمیز و ساده، این مفاهیم پیچیده را توضیح میدهد. او به خوانندگان یادآوری میکند که ذهن ما بهراحتی میتواند ما را فریب دهد و ما اغلب بدون اینکه متوجه شویم، داستانهای نادرستی درباره خود و جهان اطرافمان میسازیم.
یکی از موضوعات کلیدی کتاب، این است که چگونه میتوانیم با آگاهی از این سوگیریها، تصمیمات بهتری بگیریم و از دام خودفریبیهای ذهنی رها شویم. مکرینی راهکارهای عملی ارائه میدهد تا خوانندگان بتوانند با شناخت محدودیتهای ذهن خود، زندگی منطقیتر و آگاهانهتری داشته باشند.
این کتاب برای علاقهمندان به روانشناسی، اقتصاد رفتاری و توسعهی فردی بسیار مناسب است. اگر شما هم به دنبال درک بهتر ذهن خود و بهبود تصمیمگیریهایتان هستید، توهم نبوغ میتواند راهنمای ارزشمندی برای شما باشد. همچنین، این کتاب برای دانشجویان روانشناسی، مدیران و هر کسی که به دنبال شناخت سوگیریهای شناختی و غلبه بر آنهاست، توصیه میشود. اگر به دنبال کتابی هست که ذهن شما را به چالش بکشد و دیدگاهتان را نسبت به خود و جهان تغییر دهد، این کتاب را از دست ندهید.
در دوران دانشجویی، سه سال پیشخدمت رستوران بودم و میتوانم جواب این سؤال را بدهم. اگر آشپزخانه برای یک میز سفارش اشتباه میزد، میدانستم انعام من است که به فنا رفته. تقصیر من نبود، اما مردم جوری بهم سرکوفت میزدند انگار مقصرم. اگر غذا سرد بود یا سوخته، یا استیک بهجای پخته، نیمپز بود، مشتریها نارضایتیشان را با ندادن انعام ما ابراز میکردند، یا از آن بدتر با پرت کردن سکهای روی میز. بعضیها مؤدبانه رفتار میکنند، اما فقط تا آن لحظهی سرنوشتسازی که باید در ازای گرفتن پول، رأی عدم اعتمادشان را اظهار کنند. بقیه خشن و گستاخ میشوند و در حال جویدن لقمه، مدیر رستوران را احضار میکنند. پیشخدمتی رستوران نوعی رنجش غریب در دخترها و پسرهای پیشخدمت ایجاد میکند. هرگز پیشخدمتی را ندیدهام که نفهمد قرار است انعام ناجوری بگیرد. کم پول دادن به یک نفر، هرگز به آن شخص درس عبرت نمیدهد. طی آن سه سال میدانستم خدمات بیشتر به موقعیت وابسته هستند تا به سرشت من. میتوانستم با یک برخورد خوب و کمی چربزبانی، یا با گپ زدن با مشتریها در مواقع مناسب، از شدت عواقب شرایطی که خارج از اختیارم بود بکاهم؛ اما هروقت یک جای کار میلنگید، مشتریها بازهم مرا سرزنش میکردند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir