مراقب باش به چه کسی اعتماد میکنی حتی شیطان هم زمانی یک فرشته بود. من جما بلکبورن هستم، و یک راز دارم. میدانم خوناشامها واقعا وجود دارند. هشت ماه پیش دیدم یکی از آنها پدرم را به قتل رساند، و با وجود تلاشی که آنها برای متقاعد کردنم به اینکه چنین اتفاقی نیفتاده است و من فقط برای باور نکردن حقیقت، چنین تصوراتی دارم، میدانم چه چیزی دیدام. هالیوهیل جایی است که من الان به آن خانه میگویم. این باید شانس من برای عادی زندگی کردن باشد. شانسم برای دفن کردن رازم و شروعی دوباره. اما همهی کسانی که در اطرافم هستند رازهای خودشان را دارند و در گوشم دروغهایی را مثل سوگند زمزمه میکنند و یکی از آنها تمام دنیایم را زیر و رو کرد. فکر میکردم باید از سرو ته همهچیز سر در بیاورم. فکر میکردم جوابها را میدانم. فکر میکردم میدانم چه کسی هستم. حقیقت این است که حتی نصف آن را هم نمیدانستم. یک دلیلی وجود داشت که این خوناشامها هنوز به دنبال من بودند. یک دلیلی وجود دارد که آنها همیشه به شکار من ادامه میدهند. چون من انسان نیستم. من شیطانی که از آن میترسند و فرشتهای که اشتیاقش را دارند، هستم. فقط مشکل این است که هنوز این را نمیدانم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir