به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







سیب‌ جان سلام









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «سیب جان سلام» نوشته ناصر کشاورز، مجموعه‌ای از ده قطعه شعر کودکانه است که با زبان ساده، دنیای رنگارنگ و پر از کنجکاوی کودکان را به تصویر می‌کشد. این کتاب برای کودکان گروه نوخوان (7 سال به بالا) نوشته شده و شعرهای آن از ذهن کودکان الهام گرفته شده‌اند تا با کمک شعر، کودکان دنیای ناشناخته را کشف کنند و تخیل خود را در فضای بیکران رها سازند. شعرهای این مجموعه با هدف تقویت تخیل، زبان و احساسات کودکان طراحی شده‌اند و به آنها کمک می‌کنند تا از زاویه‌ای نو و با احساسات عالی به جهان پیرامونشان نگاه کنند. این کتاب در دسته‌بندی ادبیات کودک و نوجوان و شعر کودک قرار دارد و با تصاویر رنگی جذاب، موضوعات شعرها را به زبان تصویر نیز بیان می‌کند.

خواندن کتاب سیب جان سلام را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

کودکان بالای 7 سال که می‌خواهند با شعرهای ساده و جذاب دنیای اطراف خود را بهتر بشناسند و تخیل خود را پرورش دهند. والدین، مربیان و آموزگاران کودک که به دنبال کتابی مناسب برای آموزش غیرمستقیم و تقویت علاقه کودکان به شعر و کتابخوانی هستند. علاقه‌مندان به ادبیات کودک و نوجوان که می‌خواهند با آثار ناصر کشاورز آشنا شوند. کتاب «سیب جان سلام» با زبانی ساده، شعرهایی سرشار از احساس و تخیل ارائه می‌دهد که می‌تواند کودکان را به دنیای شگفت‌انگیز شعر و ادبیات کودکانه وارد کند.

در بخشی از کتاب سیب جان سلام می‌خوانیم 

نمره‌ی بیست، من امروز از ریاضی، گرفتم نمره‌ی هفت، دوباره آبرویم رفت، میان بچّه‌ها رفت، نمی‌دانم چرا نیست، حواسم توی درسم، من از درس ریاضی، چرا باید بترسم؟! شبیه غول و دیو است، برایم جمع و تفریق، نشد من هم سر صف، شوم یک بار تشویق، ببین آقا معلّم، دلم خیلی ظریف است، مرا دعوا نفرما، نگو درسَت ضعیف است، خودم فهمیده‌ام که، ریاضی درس خوبی‌ست، به من فرصت بده تا بگیرم نمره‌ی بیست، درخت چنار، در کوچه‌ی ما یک درخت است، او یک چنار سبز و زیباست، پهلوی یک دکّان که آن جا، نجّاریِ محمود آقاست، محمود آقا مرد خوبی است، دکّان او هر روز باز است، یک عالمه چوب است آن جا، محمود آقا مُبل ساز است، امروز من دیدم دوباره، با متّه‌ای مشغول کار است، بک چوب را سوراخ می‌کرد، می‌گفت این چوب چنار است، وقتی چنار کوچه‌ی ما، این را شنید آهسته گفت: «آخ» آن حرف، قلب سبز او را، مانند متّه کرد سوراخ. موش خارجی، روی بلوز من هست، یک موش شادِ کوچک، چیزی نوشته این موش، با یک مداد کوچک، اصلاً نمی‌‌شود خواند، آن موش چی نوشته، آن جمله سختِ سخت است، چون خارجی نوشته، ای کاش فارسی بود، این موش شاد و خندان، آن وقت جمله‌اش را، می‌شد بخوانم آسان.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه