کتاب «مبانی زیباشناسی» اثر کوچک اما پرمحتوایی است که مهمترین مسائل و مفاهیم مطرح در حوزه زیباشناسی را با زبانی ساده و رسا بررسی میکند. این کتاب به جای پرداختن به تاریخچه زیباشناسی، بر موضوعات کلیدی این حوزه مانند هنرمند، اثر هنری، تقلید، داوری زیباشناختی و دیگر مفاهیم مرتبط تمرکز دارد. نویسنده با بررسی دیدگاههای فیلسوفان مختلف، خواننده را با چشماندازهای متنوع زیباشناسی آشنا میسازد و به درک عمیقتری از فلسفه هنر و زیباشناسی کمک میکند.
زیباشناسی به عنوان شاخهای از فلسفه، به بررسی مفاهیمی مانند زیبایی، هنر، و تجربههای زیباشناختی میپردازد. کتاب «مبانی زیباشناسی» با نگاهی تحلیلی و کاربردی، مهمترین مسائل این حوزه را مورد بررسی قرار میدهد. نویسنده در این کتاب، مفاهیمی چون هنرمند، اثر هنری، تقلید، و داوری زیباشناختی را به شکلی روشن و قابل فهم توضیح میدهد و دیدگاههای فیلسوفان مختلف را در این زمینه مرور میکند.
اگرچه زیباشناسی به عنوان یک رشته مستقل در قرن هجدهم شکل گرفت، ریشههای آن را میتوان در فلسفههای کلاسیک غرب جستوجو کرد. نویسنده در این کتاب، با بازگشت به سرچشمههای فلسفه غرب، نشان میدهد که چگونه مفاهیم زیباشناختی در طول تاریخ تکامل یافتهاند و چگونه میتوان از این مفاهیم برای درک بهتر هنر و زیبایی استفاده کرد.
این کتاب نه تنها برای هنرمندان، بلکه برای علاقهمندان به مباحث نظری هنر نیز مفید است و میتواند به آنها در درک عمیقتر زیباشناسی و فلسفه هنر کمک کند.
کتاب «مبانی زیباشناسی» برای هنرمندان، دانشجویان رشتههای هنر و فلسفه، و تمامی علاقهمندان به مباحث نظری هنر و زیباشناسی، اثری ارزشمند و کاربردی است. اگر شما نیز به دنبال درک بهتر مفاهیم زیباشناختی و فلسفه هنر هستید، این کتاب راهنمای مناسبی برای شما خواهد بود.
نظریهٔ امر زیبا
در اینجا قصد نداریم نقد قوهٔ حکم (1790) نوشتهٔ ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804) را در چند سطر خلاصه کنیم زیرا در فصل ششم مفصل دربارهٔ قوهٔ حاکمهٔ زیباشناختی بحث خواهیم کرد. در عوض، وقت آن است مسائل مهمی را توضیح دهیم که عمومآ نادیده گرفته میشوند. اولا، کانت به معنای دقیق کلمه دربارهٔ هنر حرف نمیزند بلکه موضوع تفکرات او امر زیباست. به بیان دقیقتر، او دربارهٔ زیبایی طبیعی و زیبایی هنری یا، باز هم دقیقتر، دربارهٔ قوهٔ حاکمهٔ مرتبط با زیبای طبیعی و زیبای هنری میاندیشد. به بیان دیگر، کانت نمیخواهد قواعد و قراردادهای زیبایی را به شکل ابژکتیو تعیین کند بلکه حکم ذوقی سوبژکتیو در مورد زیبایی را به بحث میگذارد. ثانیآ، هدف کانت ــ یا آنچه از زمان انتشار نقد عقل محض به «انقلاب کوپرنیکی» معروف شد ــ این بود که کانون توجه فلسفه را از ابژه به سوژه منتقل کند، زیرا سوژه است که داوری و حکم میکند و از طریق همین حکم سوبژکتیو با اعتبار کلی است که زیبایی شناخته میشود. بنابراین، کانت کاری به این ندارد که چه چیزی زیباست یا چه چیزی زیبا نیست بلکه میخواهد بداند وقتی میگوییم «این چیزْ زیباست» چه اتفاقی میافتد؟ عوامل و عواقب چنین حکمی چیست؟ برای مشخصکردن حدود یک مفهوم بهتر است آن را از مفاهیم نزدیک و مرتبطش متمایز کنیم نه اینکه آن را با مفهوم متضادش روبهرو سازیم. بنابراین، رویاروکردن زیبا و زشت ما را به شناخت امر زیبا نمیرساند و تا زمانی که زیبا را از مطبوع و خیر متمایز نکنیم حقیقتآ آن را نخواهیم شناخت:
مطبوع، زیبا و خیر سه نسبت مختلف میان تصورات با احساس لذت و الم را نشان میدهند که در نسبت با آن، متعلقها یا شیوههای تصور آنها را از یکدیگر متمایز میکنیم. همچنین تعابیر متناسب با هریک که توسط آنها خوشنودیمان از آنها را نشان میدهیم یکی نیستند. مطبوع به چیزی گفته میشود که به شخص التذاذ ببخشد. زیبا به چیزی گفته میشود که صرفآ برای او خوشایند باشد. خیر چیزی است که آن را تأیید و تمجید کند، یعنی چیزی که برایش یک ارزش عینی قائل باشد. (...) میتوان گفت که در میان این سه نوع رضایت فقط رضایت حاصل از ذوق به زیبا رضایتی بیعلاقه و آزاد است؛ زیرا هیچ علاقهای، نه علاقهٔ حسی و نه علاقهٔ عقلی، ما را به تصدیق و تمجید این رضایت ملزم نمیکند
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir