کتاب سقوط شاه نویسنده کتاب «فریدون هویدا» است که به لطف صدارت برادرش ( امیر عباس هویدا) به جاه و مقامی رسید و در چند ساله آخر رژیم شاه به مقام سفارت ایران در سازمان ملل متحد دست یافت. گرچه او این کتاب را بیشتر در جهت مبرا جلوه دادن برادرش نوشته است، ولی در خلال آن دست به افشاگریهایی علیه حکومت شاه زده و مسائلی را برملا میکند که بسیار آموزنده و آگاهکننده است. خواننده با مطالعه این کتاب، به بخشی از فساد، خیانت، وطنفروشی و... نظام پیشین که فریدون هویدا بدان اعتراف میکند، آشنا میشود. او ضمن این اعترافات، به برخی حقایق تلخ و تاسفآور و روابط پیچیده و آلوده در دستگاه دولتی رژیم سابق اشاره میکند و اوضاع حاکم را تا حدودی آشکار میسازد. او کتابش را با سطور زیر به پایان میبرد: «محمدرضا پهلوی سرنوشت عجیبی داشت. او در عین حال که توانسته بود یک انقلاب را در خارج مرزهای ایران به شکست بکشاند (ظفار)، خود در داخل مرزهای کشورش به محاصره انقلاب درآمد و همچون پرکاه در طوفانی که از خشم مردم پدید آمده بود، به هوا پرتاب شد... او کوزهگری بود که از کوزه شکسته آب میخورد!»