کتاب «گنجینه رنج» نوشته رضیه غبیشی، خاطراتی است از زندگی و دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به ویژه از حمله به خرمشهر در 31 شهریور 1359 تا پس از پذیرش قطعنامه 598. این کتاب روایتگر تجربههای شخصی نویسنده در بحبوحه جنگ است؛ رضیه غبیشی همسر پاسدار شهید جانباز حاج محمود عطشانی و مادر چهار پسر است که سه نفر از فرزندانش در زمان جنگ به دنیا آمدهاند. او در دوران دفاع مقدس به عنوان مترجم، مسئول تدارکات و روابط عمومی سپاه فعالیت داشته و خاطراتش را از زمان ازدواج در سال 1359 و دوران محاصره آبادان، اقامت در بندر چوئبده و جزیره مینو ثبت کرده است. کتاب «گنجینه رنج» تصویری زنده و دقیق از روزهای سخت جنگ، ترسها، اضطرابها، کمبودها و مقاومت مردم به ویژه زنان را ارائه میدهد. نویسنده با زبان صمیمی و گاهی طنز تلخ، زندگی در شرایط جنگی را توصیف میکند و نقش زنان در دفاع مقدس را به خوبی نشان میدهد. این اثر علاوه بر بیان خاطرات جنگ، بخشهایی از زندگی شخصی و خانوادگی نویسنده را نیز در بر میگیرد، از جمله تولد فرزندان، مجروحیت همسر و سختیهای زندگی در آن دوران. کتاب به عنوان یک منبع ارزشمند در ادبیات دفاع مقدس، به ویژه از نگاه زنان، شناخته میشود و خواندن آن برای علاقهمندان به تاریخ جنگ ایران و عراق و نقش زنان در آن توصیه میشود.
کتاب «گنجینه رنج» بخشهای مهمی را به نقش بانوان در جنگ تحمیلی اختصاص داده است. این کتاب خاطرات شخصی رضیه غبیشی را روایت میکند که در دوران دفاع مقدس به عنوان مترجم، مسئول تدارکات و روابط عمومی سپاه فعالیت داشته و در کنار همسر جانبازش، در شرایط سخت جنگ و محاصره آبادان زندگی کرده است. در این اثر، نقش زنان شجاع و مقاوم در جنگ به تصویر کشیده شده است؛ زنانی که پا به پای مردان در جبههها و پشت جبههها تلاش کردند و با تحمل رنجها و سختیهای فراوان، سهم بزرگی در دفاع از کشور داشتند. کتاب به بیان زندگی روزمره، ترسها، اضطرابها، کمبودها و مقاومت زنان در شرایط جنگی میپردازد و نشان میدهد که درد و رنج آنان کمتر از مردان نبوده است. همچنین، «گنجینه رنج» با بهرهگیری از نمادها و روایتهای انسانی، شاخصههای بارز و متمایزی در زمینه نقش زنان در ادبیات دفاع مقدس مطرح کرده و نیمه پنهان مدافعان کشور یعنی زنان را به خوبی معرفی میکند. این کتاب به عنوان منبعی ارزشمند، جایگاه و اهمیت حضور بانوان در دفاع مقدس را به شکلی صمیمانه و مستند بازگو میکند. رضیه غبیشی در بیان تجربههای خود از جنگ تحمیلی، از زبان صمیمی، روان و گاهی طنز تلخ استفاده کرده است که باعث شده روایتهایش بسیار انسانی، زنده و قابل لمس باشند. او خاطرات خود را به صورت دقیق و با جزئیات از زندگی روزمره در شرایط جنگ، ترسها، اضطرابها، کمبودها و مقاومت مردم، به ویژه زنان، بازگو میکند. غبیشی با تمرکز بر نقش خود به عنوان مترجم، مسئول تدارکات و روابط عمومی سپاه و همچنین زندگی خانوادگیاش در دوران جنگ، تصویری واقعی و ملموس از شرایط آن زمان ارائه میدهد. او در روایتهایش از ترکیب تجربههای شخصی و رویدادهای تاریخی بهره برده و با بیان داستانهایی از زندگی در محاصره آبادان، اقامت در مناطق جنگزده و مواجهه با سختیها، نقش زنان را در دفاع مقدس برجسته کرده است. این روش بیان، علاوه بر مستند بودن، جذابیت داستانی نیز دارد که مخاطب را به همراهی با روایت ترغیب میکند. به این ترتیب، غبیشی توانسته است نیمه پنهان مدافعان کشور یعنی زنان را به شکلی صمیمانه و مستند معرفی کند و نقش آنها را در جنگ تحمیلی به خوبی نشان دهد. برخی بخشهای کتاب «گنجینه رنج» به زندگی رضیه غبیشی قبل از جنگ، به ویژه دوران کودکی، نوجوانی و جوانی او، میپردازند. این بخشها شامل توصیفاتی است از دوران پیش از انقلاب، زندگی خانوادگی، و شرایط اجتماعی و فرهنگی آن زمان. رضیه غبیشی در این قسمتها خاطراتی از دوران کودکی، تحصیلات، و روزهای قبل از شروع جنگ تحمیلی را روایت میکند، که نشاندهنده وضعیت زندگی و محیط خانوادگی او در آن مقطع است. این بخشها به خواننده کمک میکند تا درک بهتری از زمینههای شخصی و خانوادگی او داشته باشد و تصویر کاملتری از زندگی او قبل از شروع جنگ ارائه میدهد.
خواندن کتاب «گنجینه رنج» خاطرات رضیه غبیشی به ویژه به علاقهمندان به ادبیات دفاع مقدس، پژوهشگران و دانشجویان حوزه تاریخ جنگ ایران و عراق، زنان و نقش آنان در دفاع مقدس، و همچنین کسانی که میخواهند با نگاه انسانی و صمیمانه به زندگی روزمره مردم در دوران جنگ آشنا شوند، توصیه میشود. این کتاب برای زنان و فرزندان نسلهای بعد نیز خواندنی و آموزنده است، زیرا روایتگر نقش زنان در شرایط سخت جنگ و مقاومت مردم به ویژه در مناطق اشغالی مانند خرمشهر و آبادان است.
سرم گیج میرفت، حس میکردم دارم میچرخم همه چیز در اطرافم در تاریکی فرو رفته بود. صداها بلند و لرزنده، مداوم و پشت سر هم بود. صدای چهل انفجار و جهل بار لرزیدن درهای هال و آشپزخانه و زمین زیر پایم و دیواری که خودم را به آن چسبانده بودم. در میان این صداها، صدای شکسته شدن هم شنیده میشد و زوزه سگها و جیغ گربهها قلبم تیر میکشد. بیاختیار به گریه افتادم. ناله کردم: خدایا؟ پس کی تموم میشه؟ بسه دیگه! بسه! چقدر رو سرمون میکوبن. چند دقیقه بعد صداها فرو کش کرد و سکوت آمد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir