کتاب نسخاییها روایت زندگی و شهادت شهید سجاد عفتی، با نام جهادی ابراهیم، است. این کتاب داستانی جذاب و احساسی دارد که از دوران نوجوانی و جوانی او آغاز میشود و تا رسیدن به عرصه نبردهای سوریه ادامه مییابد. سجاد عفتی پس از گذراندن یک زندگی پر فراز و نشیب، بالاخره در سال 1394 در حلب سوریه شهید میشود. کتاب با نگاهی عمیق به گذشته و زندگی شخصی شهید، تلاش دارد مخاطب را با شخصیت او و گروه جهادی نخساییها که از بسیجیان خودجوش تشکیل شدهاند، آشنا کند. این گروه که در مسیر جهاد و شهادت، از مرزهای ایران به سوریه و عراق میروند، در دنیای جنگ و مقاومت در برابر دشمنان اسلام، تلاش میکنند تا آرزوی شهادت خود را در هر جبههای به حقیقت تبدیل کنند.
نسخاییها ابتدا با اشاره به درگیریهای سال 88 آغاز میشود و سپس به مرور زمان به گذشته میرود و دوران کودکی و نوجوانی سجاد را روایت میکند. زندگی سجاد در این دوران پر از لحظات تلخ و شیرین است که غالباً با طنز همراه است. این کتاب تلاش دارد تا از یک سو شخصیت شهید سجاد عفتی را به تصویر کشد و از سوی دیگر گروه نخساییها، که نیروهای خودجوش بسیج هستند و به سختیها و مرارتهای جنگ میروند، معرفی کند. این گروه کوچک از مردانی شجاع تشکیل شده که به عشق جهاد در سوریه و عراق حضور مییابند.
در بخشهایی از کتاب، به شرح زندگی سجاد در دوران نوجوانی و جوانی پرداخته میشود. زمانی که سجاد کشتی را بهعنوان یک ورزش جدی دنبال میکرد و تمریناتش با جدیت و علاقه خاصی ادامه مییافت. او در باشگاه کشتی به عنوان یک ورزشکار برجسته شناخته میشود که تواناییهای ویژهای در کشتی و سایر رشتههای رزمی دارد. این دوران از زندگی او، زمانی است که ویژگیهای شخصیتیاش مانند دلسوزی و همدلی با دیگران بهویژه در مواقع نیاز به نمایش گذاشته میشود. در یک بخش از کتاب، به داستان یکی از بچههای تیم کشتی اشاره شده که در هنگام کم کردن وزن برای مسابقات به شدت آسیب میبیند و سجاد بهعنوان یک پرستار از او مراقبت میکند.
کتاب بهخوبی توانسته است که ترکیبی از واقعیتهای جنگی و لحظات انسانی زندگی سجاد را به تصویر بکشد و همزمان مخاطب را با فلسفه جهاد و شهادت آشنا کند.
نسخاییها برای افرادی که به موضوعات دفاع مقدس، جهاد و شهادت علاقه دارند، بسیار مناسب است. این کتاب بهویژه برای کسانی که در حوزههای فرهنگی، تاریخ جنگ و فعالیتهای جهادی مشغول به کار هستند، جذاب خواهد بود. همچنین این کتاب میتواند برای علاقهمندان به داستانهای واقعی زندگی شهدا و کسانی که به شناخت شخصیتهای بزرگ جهادی علاقمندند، مفید و الهامبخش باشد. نسخاییها نهتنها به معرفی شهید سجاد عفتی میپردازد، بلکه به اهمیت حضور جوانان در عرصههای جهاد و مقاومت و بهویژه گروههای خودجوش بسیجی مانند نخساییها نیز اشاره میکند.
پس از مدتی در یکی از پارکینگها با جمع و جور کردن وسایل و تشکهای دست دوم یک باشگاه کشتی راه انداخت. فقط مانده بود مربی کشتی که قطعا چنین چیزی در باغ های کهنز پیدا نمی شد. مصطفی صدرزاده و امیرحسین که مدتی در مرکز شهر باشگاه میرفتند با مربی باشگاهشان اسماعیل خلیلی صحبت کردند و او هم پذیرفت که مربی پارکینگ – باشگاه پهلوان پرور کهنز شود. آن روزها در محله ما گوش شکسته برای خودش یک برند لاکچری حساب می امد و صد امتیاز داشت. سجاد عفتی هم تکواندو را به عشق گوش شکسته ها رها کرد و اهل کشتی شد. وقتی هم آمد جدی و مردانه آمد. کشتی برای ما کم کم شد خواب و خوراک، و روز و شبمان را با آن سر میکردیم. سجاد به خاطر بدن منعطف و عقبه رزمی که داشت از بقیه جلوتر بود. زیرگیر بسیار قهار و فیتو زن حرفه ای باشگاه بود. بزرگتر که شدیم در مسابقات دانشجویی تنکابن، تیم منطقه ما همیشه قهرمان میشد. سجاد هفتاد و چهار کیلو کشتی میگرفت. مربی به او پیشنهاد داد که وزن کم کند و در یک وزن پایینتر کشتی بگیرد؛ اما سجاد رغبتی به این کار نداشت. یکی از بچهها که در حال کم کردن وزن بود و خیلی به خودش فشار می آورد. چند ساعت به وزن کشی هنوز سیصد گرم اضافه وزن داشت. به سونا رفت تا دمای بالا آب اضافه بدنش را کم کند. سجاد که در تمام طول این مدت او را ترو خشک می کرد، با او راهی سونا شد و عرق ریخت .بعد از وزنکشی هم کار به درمانگاه و سرم و بیمارستان و اینها کشید. سجاد مثل یک پرستار از او نگهداری کرد و خودش هم به عنوان کوچ کنار تشک نشست.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir