کتاب شهاب دین نوشته زهرا باقری، زندگینامه و خاطرات آیتالله شهابالدین حسینی مرعشی نجفی را به تصویر میکشد. باقری در این اثر تلاش کرده است تا با قلمی ساده و به دور از تکلف، وقایع مهم زندگی این شخصیت برجسته مذهبی را روایت کند. کتاب مخاطب را به سفری از نجف تا کربلا، سامرا، تبریز، تهران و قم میبرد و در هر مرحله، زندگی سخت و مجاهدتهای علمی و معنوی آیتالله مرعشی را به نمایش میگذارد. این اثر علاوه بر بیان سختیهای زندگی ایشان، به تشرفات و ارتباطات معنوی ایشان با امام زمان (عج) نیز اشاره دارد و تصویری جامع از شخصیت علمی و روحانی ایشان ارائه میدهد.
کتاب شهاب دین، روایت زندگی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی از تولد تا مرجعیت عظیم ایشان است. آیتالله مرعشی در سال 1315ق (1276ش) در نجف به دنیا آمد و از همان دوران کودکی با مشکلات اقتصادی و زندگی سخت مواجه بود. نویسنده با جزئیات از سختکوشیهای او برای تحصیل، شبزندهداریها، مرارتهای زندگی و تلاش برای دستیابی به علم و معرفت سخن میگوید. خواننده در این کتاب شاهد سختیهای مالی و تلاشهای شبانهروزی آیتالله مرعشی در حجرههای کوچک در نجف، سامرا و دیگر شهرهای اسلامی است. او با اساتید برجستهای چون شیخ عبدالکریم حائری، آقا ضیاء عراقی و سید ابو الحسن اصفهانی به تحصیل علم پرداخت و در نهایت به عنوان یکی از مراجع تقلید بزرگ شیعه شناخته شد.
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب، روایت تشرفات آیتالله مرعشی به محضر امام زمان (عج) است که کتاب را به یک اثر معنوی و مذهبی خاص تبدیل میکند. در کنار زندگی علمی و دینی ایشان، تأسیس کتابخانهای بزرگ در قم و تأسیس مدارس مذهبی از جمله آثار ماندگار اوست که در کتاب به آنها پرداخته میشود.
کتاب شهاب دین برای علاقهمندان به تاریخ معاصر اسلام، زندگینامه شخصیتهای مذهبی، و کسانی که به دنبال مطالعه درباره زندگی روحانیون بزرگ شیعه هستند، مناسب است. این کتاب برای کسانی که در جستجوی الهام از زندگی سخت و مبارزات علمی و معنوی هستند، به ویژه دانشجویان و پژوهشگران حوزههای دینی و تاریخ اسلام، ارزشمند است. همچنین افرادی که علاقهمند به آثار مذهبی و فلسفی هستند، میتوانند از این اثر بهرهمند شوند و به عمق تجربههای دینی و معنوی آیتالله مرعشی پی ببرند.
وارد بازار شدند. زنان عرب که از روستاها و بادیه های اطراف نجف می آمدند، نان و کره و سرشیر را در سبدهای حصیری روی سرشان گذاشته بودند. بساط فروش شان را در کنار دکان ها پهن می کردند. هر چند دقیقه یک بار آشنایی شمس الدین را می دید و دست بر سینه سلام می داد. شهاب الدین پشت سر پدرش راه می رفت و به نغمه بلبل ها و کوکوی فاخته ها گوش می داد. بی بی گفته بود پرنده ها ذکر می گویند. شهاب در پی کشف ذکر پرنده ها بود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir