به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







ایکه باگ









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «ایکه باگ» نوشته جی. کی. رولینگ، داستانی افسانه‌ای و فانتزی است که در سرزمین خیالی و آرامی به نام کورنوپولیا روایت می‌شود. کتاب «ایکه باگ» برای گروه سنی کودکان و نوجوانان، به ویژه 9 تا 15 سال، مناسب است و موضوعاتی مانند دوستی، شجاعت، مقابله با ظلم، مهارت حل مسئله، و اهمیت حقیقت را به شکلی داستانی و جذاب آموزش می‌دهد. این کتاب علاوه بر سرگرمی، به کودکان کمک می‌کند تا با مفاهیم اخلاقی و اجتماعی آشنا شوند. «ایکه باگ» اولین کتاب کودکان جی. کی. رولینگ پس از مجموعه هری پاتر است و نقدهای مثبتی دریافت کرده است. به طور خلاصه، «ایکه باگ» داستانی افسانه‌ای، ماجراجویانه و آموزنده است که با ترکیب عناصر فانتزی و پیام‌های اخلاقی، برای کودکان و نوجوانان خواندنی و جذاب است.

درباره کتاب «ایکه باگ»

این سرزمین صلح‌آمیز، تحت تاثیر افسانه‌ای درباره هیولایی به نام «ایکه باگ» است که مردم را می‌ترساند و گفته می‌شود در باتلاق‌های شمالی زندگی می‌کند. در داستان، پادشاه فرد بی‌باک با استفاده از افسانه ایکه باگ و گسترش آن، کنترل خود را بر مردم حفظ می‌کند و قدرتش را مستحکم می‌سازد. اما به تدریج حقیقتی متفاوت درباره این موجود افسانه‌ای آشکار می‌شود؛ ایکه باگ در واقع هیولا نیست، بلکه نمادی است از آسیبی که از فریب و دستکاری حقیقت به وجود می‌آید. داستان با حضور شخصیت‌هایی مانند دیزی، برت و دیگر کودکان و بزرگسالان روایت می‌شود که در مواجهه با این افسانه و اتفاقات پیرامون آن، به کشف حقایق و مقابله با ظلم و فساد می‌پردازند. روایت پر از ماجراهای هیجان‌انگیز، ترسناک و فانتزی است که همراه با تصویرسازی‌های برندگان مسابقه تصویرگری این کتاب منتشر شده است. داستان «ایکه باگ» نمادهای پنهان و معانی عمیقی دارد که به روایت و مفهوم کلی اثر عمق و پیچیدگی می‌بخشد: ایکه باگ به عنوان نماد ترس‌های ساختگی و افسانه‌های دست‌ساز: این هیولا که در داستان به عنوان موجودی وحشتناک معرفی می‌شود، در واقع نمادی از ترس‌ها و وحشت‌های ساخته شده توسط جامعه است. مردم با گسترش افسانه‌ها و شایعات، ترسی غیرواقعی را در دل خود ایجاد می‌کنند که کنترل و تأثیر زیادی بر زندگی‌شان دارد. نماد قدرت و کنترل از طریق ترس: پادشاه فرد بی‌باک با استفاده از افسانه ایکه باگ، قدرت خود را حفظ و گسترش می‌دهد. این موضوع نشان می‌دهد چگونه ترس و افسانه‌ها می‌توانند ابزاری برای کنترل مردم و حفظ سلطه باشند. نماد شکوه و عظمت از دست رفته: ریشه نام «ایکه باگ» از واژه‌ای به معنای «شکوه از دست رفته» گرفته شده است که اشاره به گذشته‌ای درخشان و آرام دارد که اکنون با ترس و ظلم جایگزین شده است. ترس به عنوان نیرویی که فقط با توجه به آن واقعی می‌شود: مشابه نمادهای دیگر در ادبیات، وحشت از ایکه باگ زمانی واقعی و قدرتمند می‌شود که مردم به آن توجه کنند و آن را باور داشته باشند. این مفهوم نشان می‌دهد که ترس و وحشت، اگرچه ممکن است خیالی باشند، اما تأثیر واقعی و ملموسی بر رفتار و زندگی انسان‌ها دارند. نماد مقابله با ظلم و جهل: داستان با نشان دادن تلاش شخصیت‌ها برای کشف حقیقت پشت افسانه و مقابله با ظلم و فساد، نمادی از مبارزه با جهل، ترس‌های بی‌اساس و سوءاستفاده از قدرت است. این نمادها و معانی پنهان، «ایکه باگ» را به داستانی فراتر از یک افسانه ساده تبدیل کرده‌اند و به خواننده کمک می‌کنند تا مفاهیم عمیق‌تری درباره ترس، قدرت، حقیقت و مبارزه با ظلم را درک کند.

خواندن کتاب «ایکه باگ» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

کودکان و نوجوانان به ویژه از سن 9 تا 15 سال که به داستان‌های افسانه‌ای، فانتزی و ماجراجویانه علاقه‌مندند؛ والدین و مربیانی که می‌خواهند با قصه‌ای جذاب و آموزنده، مفاهیمی چون شجاعت، دوستی، مقابله با ظلم و اهمیت حقیقت را به کودکان منتقل کنند؛ نوجوانان و جوانانی که به داستان‌هایی با شخصیت‌های قوی و روایت‌های پرهیجان علاقه دارند و دوست دارند داستانی با فصل‌های کوتاه و قابل خواندن شبانه داشته باشند؛ کسانی که به دنبال کتابی با مضامین اخلاقی و اجتماعی در قالب داستان فانتزی هستند؛ علاقه‌مندان به آثار جی. کی. رولینگ که می‌خواهند فراتر از دنیای هری پاتر، با داستانی مستقل و متفاوت آشنا شوند؛ خوانندگانی که از داستان‌های ترسناک ملایم و افسانه‌های محلی با پیام‌های عمیق لذت می‌برند. این کتاب با ترکیب عناصر افسانه‌ای، ماجراجویی و پیام‌های اخلاقی، گزینه‌ای مناسب برای رشد فکری و فرهنگی کودکان و نوجوانان است و به دلیل حجم و ساختار داستان، برای خواندن به صورت مرحله‌ای و شب به شب نیز بسیار مناسب است.

در بخشی از کتاب «ایکه باگ» می‌خوانیم

خانم بیمش از لحظه‌ای که حرف‌های آقای داوتیل، درباره‌ی واقعی نبودن ایکه‌باگ را به ظرفشوی آشپزخانه گفته بود، از کارش پشیمان بود. از احتمال فرضی افتادن شوهرش از اسب، به قدری عصبانی بود که نمی‌فهمید دارد خیانتی را گزارش می‌دهد تا وقتی که این حرف از دهانش بیرون آمد و دیگر برای پس گرفتنش خیلی دیر شده بود. به هیچ‌وجه نمی‌خواست باعث دردسر دوست قدیمی‌اش بشود، برای همین به ظرفشوی آشپزخانه التماس کرد که هر چه شنیده بود، فراموش کند و میبل هم قبول کرد. خانم بیمش، با خیالی آسوده، برگشت که سینی بزرگ شیرینی‌های رویای دخترانه را از اجاق دربیاورد که چشمش به کنکربی پادو افتاد که دزدکی آن دور و بر می‌پلکید. فضولی و خبرچینی کنکربی میان خدمه‌ی کاخ معروف بود. خوب بلد بود چطور پاورچین و بی‌صدا از این اتاق به آن اتاق برود و از سوراخ کلیدها نگاه کند. خانم بیمش جرأت نکرده بود از او بپرسد چند وقت است که آن‌جا ایستاده، اما حالا که تنها پشت میز آشپزخانه‌اش نشسته بود، بدجوری ترس به دلش چنگ می‌زد. آیا کنکربی خبر خیانت آقای داوتیل را به گوش لرد اسپیتل‌ورث رسانده بود؟ آیا ممکن بود آقای داوتیل به جای پلوریتانیا به زندان رفته باشد؟ خانم بیمش هر چه بیش‌تر به این موضوع فکر می‌کرد، بیش‌تر وحشت‌زده می‌شد، تا این‌که بالاخره با صدای بلند به برت گفت به پیاده‌روی عصرانه می‌رود و با عجله از خانه بیرون رفت. هنوز چند بچه در خیابان مشغول بازی بودند و خانم بیمش در مسیری مارپیچی از میانشان رد شد و رفت تا سرانجام به کلبه‌ی کوچکی رسید که بین دروازه‌ی شهردرشهر و گورستان بود. پنجره‌ها تاریک و در کارگاه قفل بود، اما همین که خانم بیمش کمی به در فشار آورد، باز شد.

برچسب ها :

ادبیات انگلیس

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه