به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







مردی بالای صلیب









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «مردی بالای صلیب» نوشته میکا والتاری، اثری ماندگار در ژانر رمان تاریخی است که با بهره‌گیری از منابع معتبر و روایت صادقانه، زندگی و دوران رسالت عیسی مسیح را در سرزمین فلسطین به تصویر می‌کشد. روایت این کتاب منحصربه‌فرد است و از زبان یک شاهد عینی و شهروند رومی به نام «مارکوس مزنتیوس» بیان می‌شود که در روز مصلوب شدن عیسی در اورشلیم حضور داشته است. کتاب «مردی بالای صلیب» به دلیل ترکیب دقیق پژوهش تاریخی و داستان‌سرایی ماهرانه، تجربه‌ای متفاوت و عمیق از زندگی و تعالیم مسیح را عرضه می‌کند و خوانندگانش را در سفری پرمعنا به دوران مهمی از تاریخ ادیان می‌برد.

درباره کتاب «مردی بالای صلیب»

داستان کتاب با سفر مارکوس، جوانی از خانواده‌ای اشرافی رومی، به کتابخانه بزرگ اسکندریه برای تکمیل مطالعاتش آغاز می‌شود. در آنجا با دانشمندان و محققان یهودی آشنا شده و درمی‌یابد که پیشگویی منجمان درباره تولد ناجی جهان تحقق یافته است. شیفتگی او نسبت به این موضوع باعث می‌شود راهی بیت المقدس شود، اما او به هنگام رسیدنش شاهد مصلوب شدن عیسی مسیح خواهد بود. تاثیر عمیق مظلومیت و بی‌گناهی عیسی و نورانیت چهره‌اش، مارکوس را به دنبال کشف آموزه‌ها و رازهای رسالت این پیامبر بزرگ می‌کشاند. نویسنده با زبانی ساده، روان و روایتی داستان‌گونه اما مستند، از طریق دیدگاه یک رومی غیرمسیحی، زندگی پیامبر عیسی مسیح را به گونه‌ای نزدیک و واقع‌نما به تصویر می‌کشد. این کتاب بر اساس نظرات نویسنده و اطلاعاتی استخراج شده از انجیل‌های چهارگانه—مرقس، لوقا، متی و یوحنا—نگارش شده است و تماما پایبند به واقعیت‌های تاریخی آن دوران است. رویکرد والتاری در این اثر، تلفیقی از داستانی جذاب و مستند پژوهشی است که نه تنها خواننده را با رویدادهای تاریخی آشنا می‌کند، بلکه به عمق شخصیتی و آموزش‌های عیسی مسیح نیز می‌پردازد. کتاب با نمایش سختی‌ها، چالش‌ها و مصائب پیامبران الهی به ویژه عیسی مسیح، تصویری انسانی و پرهیجان از زندگی آن حضرت ارائه و جایگاه رسالت و تاثیر آن را به شکلی ملموس به خواننده منتقل می‌کند.

خواندن کتاب «مردی بالای صلیب» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و به‌خصوص داستان‌های تاریخی با پس‌زمینه مذهبی و تاریخی. کسانی که می‌خواهند تصویری مستند و در عین حال ملموس از زندگی عیسی مسیح به دست آورند. پژوهشگران و خوانندگان علاقه‌مند به مطالعات دینی، تاریخی و فلسفی که می‌خواهند دیدگاهی تازه و روایتی متفاوت از رسالت عیسی داشته باشند. مخاطبانی که به دنبال کتابی با داستانی گیرا، آموزنده و در عین حال ساده درباره تاریخ ادیان و پیامبران الهی‌اند.

در بخشی از کتاب «مردی بالای صلیب» می‌خوانیم

 تولیا، شاید تو بدانی که در یوده همه یهودی هستند و صاحبان و خدمهٔ مهمانخانه‌هایی که من در آنها توقف می‌کردم یهودی به شمار می‌آمدند. زارعان و شبانانی که در دو طرف جاده به نظر می‌رسیدند، دین یهودی داشتند، ولی حتی یک مرتبه اتفاق نیفتاد که کسی از من بپرسد تو که یهودی نیستی برای چه به بیت‌المقدس می‌روی؟ غیر از من نیز مسافران بیگانه، یعنی غیریهودی، در آنجا دیده می‌شدند و کسی در صدد برنمی‌آمد از آنها بپرسد کجا می‌روند. باید بگویم عید بزرگ یهودی‌ها که بدان مناسبت زوار یهودی به بیت‌المقدس می‌رفتند، عید نجات از کشور مصر به رهبری پیغمبرشان حضرت موسی بود و هر سال یهودی‌ها خروج خود را از کشور مصر جشن می‌گیرند و مراسم مذهبی اقامه می‌کنند. اگر من شتاب می‌کردم، می‌توانستم شب دوم پس از آغاز مسافرت خود را به بیت‌المقدس برسانم. لیکن من مثل یهودیان عجله نداشتم و ترجیح می‌دادم آهسته به راه ادامه بدهم و مناظر طبیعی را تماشا کنم و هوای لطیف جلگه‌های فلسطین را استنشاق کنم. بعد از مدتی زندگی در اسکندریه و خوردن اغذیهٔ گران‌قیمت آن شهر که معدهٔ مرا خسته کرده بود، من از آن زندگی ساده لذت می‌بردم و حس می‌کردم یک قرص نان بر مزاج من گواراتر از غذاهای چرب و معطر اسکندریه است و با اینکه مشکی پر از آب با خود داشتم، آب چشمه‌ها را می‌آشامیدم. شنیده بودم مسافری که به بیت‌المقدس می‌رود، باید منظرهٔ آن شهر را هنگام روز ببیند تا اینکه در روشنایی خورشید به عظمت و زیبایی معبد یهودی‌ها پی ببرد. این بود که پیش از رسیدن به بیت‌المقدس از سرعت حرکت چهارپای خود کاستم و نزدیک غروب آفتاب صدای نی یک چوپان را شنیدم و مشاهده کردم که مردی شبان، گوسفندان خود را بالای تپه‌ای جمع کرده است و نی می‌نوازد. به سوی او رفتم و چون در دورهٔ تحصیل خود زبان «آرامی» را فرا گرفته بودم، توانستم با آن شبان یهودی صحبت کنم. وقتی صحبت شروع شد، آفتاب غروب کرد و ماه دمید و صحرا از نور قمر روشن شد. از مرد شبان پرسیدم آیا برای حفظ گلهٔ خود سگ دارد یا نه. او گفت: در اینجا گرگ و جانور درندهٔ دیگر نیست تا به سگ نیاز داشته باشم. با این حال برای احتیاط شب‌ها گوسفندان را وارد غاری که در همین نزدیکی است می‌کنم و خود در مدخل غار می‌خوابم تا شغال‌ها به گوسفندان حمله نکنند.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه