کتاب «زندگیهای خیلی خوب» نوشته جی. کی. رولینگ، شامل متن سخنرانی تأثیرگذار او در مراسم فارغالتحصیلی دانشگاه هاروارد است که برای اولین بار به صورت کتاب منتشر شده است. در این اثر، رولینگ با استفاده از تجربیات شخصی خود، به موضوعاتی چون اهمیت شکست، قدرت تخیل و راههای غلبه بر مشکلات زندگی میپردازد و به مخاطبانش توصیه میکند که چگونه میتوانند شکست را در آغوش بگیرند و از تخیل برای بهتر کردن خود و دیگران بهره ببرند. این کتاب، علاوه بر اینکه نگاهی عاطفی و صادقانه به مسیر موفقیت و زندگی دارد، شامل جملات انگیزشی و نصایحی است که به مخاطب کمک میکند رویاهای خود را دنبال کند، به استعدادهایش ایمان داشته باشد و با دوستانش مدارا کند. رولینگ در این سخنرانی از سختیها و چالشهای زندگیاش، از جمله مخالفت خانواده و مشکلات مالی، میگوید و نشان میدهد که پشتکار و تخیل کلید موفقیت او بودهاند. «زندگیهای خیلی خوب» برای کسانی مناسب است که در نقطه عطفی از زندگی قرار دارند و به دنبال انگیزه، امید و راهنمایی برای مواجهه با شکستها و تحقق رویاهایشان هستند. این کتاب هم به صورت چاپی و هم به صورت صوتی منتشر شده و یکی از آثار انگیزشی برجسته از نویسنده مجموعه هری پاتر محسوب میشود. به طور خلاصه، «زندگیهای خیلی خوب» کتابی است الهامبخش و انگیزشی که با تأکید بر اهمیت تخیل و پذیرش شکست، راهکارهایی برای موفقیت و رشد فردی ارائه میدهد.
پیامهای اصلی سخنرانی جیکی رولینگ در کتاب «زندگیهای خیلی خوب» عبارتاند از: شکست پایه و اساس موفقیت است: رولینگ تأکید میکند که شکست نه تنها اجتنابناپذیر است، بلکه سنگ بنای موفقیت واقعی به شمار میرود و تجربه شکست به انسان کمک میکند تا قویتر و مقاومتر شود. تمرکز بر «کسی بودن» به جای «چیزی داشتن»: او هشدار میدهد که دنبال کردن صرف موفقیت مادی یا جایگاه اجتماعی میتواند انسان را از مسیر اصیل زندگی دور کند و به جای آن باید بر اخلاق، مسئولیتپذیری و شهامت دفاع از ارزشهای راستین تمرکز کرد. اهمیت نیروی تخیل: رولینگ تخیل را فراتر از تصور ساده میداند و آن را قدرتی میداند که به انسان امکان میدهد با دیگران همدلی کند و دنیایی بهتر بسازد. تخیل زمینهساز نوآوری و همدلی است. زندگی دشوار و پیچیده است و تواضع در پذیرش این واقعیت به ما کمک میکند تا از فراز و نشیبهای زندگی جان سالم به در ببریم. مسئولیت اجتماعی و استفاده از تواناییها برای کمک به دیگران: رولینگ به فارغالتحصیلان توصیه میکند که از موقعیت و نفوذ خود برای حمایت از کسانی که صدایی ندارند استفاده کنند و به بهبود شرایط دیگران کمک نمایند. شادی و خوشبختی در شناخت این است که زندگی فقط فهرستی از دستاوردها نیست بلکه چگونگی بودن ما اهمیت دارد. پذیرش شکست و سختیها باعث آزادی و قدرت بیان صادقانه میشود. این پیامها با زبانی صمیمی، طنزآمیز و صادقانه بیان شدهاند و هدفشان الهامبخشی به مخاطبان برای مواجهه با چالشهای زندگی و دنبال کردن رویاهایشان است.
کسانی که در نقطه عطفی از زندگی خود قرار دارند و به دنبال انگیزه و راهنمایی برای مواجهه با شکستها و چالشها هستند؛ دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهها که میخواهند با دیدگاهی الهامبخش درباره موفقیت، شکست و اهمیت تخیل آشنا شوند؛ افرادی که به دنبال کتابهای کوتاه، انگیزشی و تأثیرگذار با پیامهای عاطفی و صادقانه هستند؛ علاقهمندان به آثار جی. کی. رولینگ که میخواهند فراتر از داستانهای هری پاتر، با دیدگاههای شخصی و فلسفی نویسنده آشنا شوند؛ کسانی که میخواهند با مفاهیمی مانند اهمیت پذیرش شکست، قدرت تخیل، مسئولیت اجتماعی و ارزشهای انسانی بیشتر آشنا شوند؛ افرادی که به دنبال جملات و نصایح انگیزشی برای رشد فردی و تقویت اعتماد به نفس هستند. این کتاب با زبانی ساده، صمیمی و طنزآمیز نوشته شده و برای همه کسانی که به دنبال الهام و انگیزه در مسیر زندگی هستند، گزینهای مناسب و خواندنی است.
به این نتیجه رسیده بودم که تنها کاری که میخواهم انجام دهم نوشتن رمان است. اما پدرومادرم که هر دو در خانوادههای فقیری بزرگ شده و هیچکدام به دانشگاه نرفته بودند، میگفتند که نیروی تخیل شدید من یک پدیدهٔ عجیب سرگرمکنندهٔ شخصی است که هرگز به جایی نمیرسد و زندگی مالی مرا تأمین نمیکند؛ اما حرفشان به گوش من نرفت. از اینرو، آنها امیدوار بودند که مدرکی حرفهای و کارآمد بگیرم. اما من میخواستم ادبیات انگلیسی بخوانم. سرانجام به توافقی رسیدیم که هیچکدام از آن راضی نبودیم. تصمیم گرفتم «زبانهای مدرن» بخوانم. اما پدر و مادرم هنوز نفس راحتی نکشیده بودند که من زبان آلمانی را رها کردم و دواندوان در مسیر ادبیات کلاسیک به حرکت درآمدم. به یاد ندارم به پدر و مادرم گفته باشم که ادبیات کلاسیک میخوانم. احتمالاً برای نخستین بار آنها این مطلب را در روز فارغالتحصیلیام متوجه شدند. از جمع همهٔ اشیای موجود در این سیارهٔ خاکی، چیزی بیحاصلتر از اسطورهشناسی یونانی نبود. مایلم در پرانتز توضیح بدهم که پدر و مادرم را برای برداشتها و باورهایشان سرزنش نمیکنم. سرزنشکردن پدر و مادر تاریخ انقضا دارد. لحظهای که به اندازهٔ کافی به شما گفتند چگونه پشت فرمان بنشینید، مسئولیت دیگر به گردن شما میافتد. درضمن، نمیتوانم پدر و مادرم را سرزنش کنم که دلتان نمیخواست من گرفتار فقر شوم! آنها پیشتر فقیر بودند، من هم فقیر بودم و حرفشان را میپذیرم که فقیربودن خوشایند نیست. فقر با خود ترس و اضطراب و زمانی افسردگی به همراه میآورد. فقر به معنای تحقیرشدن و تحمل سختیهاست. بیرونآمدن از فقر، با تلاشهای خودتان، چیزی است که باید سبب شود به خود ببالید؛ اما دراینمیان فقط احمقها هستند که دربارهٔ فقر بزرگنمایی و خیالپردازی میکنند. در سنوسال شما از فقر نمیترسیدم، اما از شکست هراسی در دل داشتم. در سنوسال شما، با وجود نداشتن انگیزهٔ چندانی در دانشگاه، که بخش اعظم وقتم را در کافه تریای دانشگاه صرف نوشتن داستان میکردم و به مراتب کمتر از آن در جلسات درس حضور مییافتم، راه و روشی برای پذیرفتهشدن در امتحانات داشتم و این روش تا سالها معیاری برای توفیق من و دوستانم به شمار میآمد. من آنقدرها خنگ نیستم که تصور کنم چون شما جوان، با استعداد و تحصیلکرده هستید هرگز سختی و دردسری از سر نگذراندهاید. استعداد و هوش هرگز کسی را در برابر هوسبازیهای تقدیر و سرنوشت آبدیده نکرده است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir