کتاب «تاجر برف» نوشته سام گیتون، داستان دختری به نام لتی پپرکورن است که در ساحل بادگیر آلبیون و در خانهای روی پایههای چوبی زندگی میکند. زندگی لتی هیچ اتفاق خاص و هیجانانگیزی ندارد تا اینکه یک شب سرد زمستانی، مردی به نام تاجر برف سر میرسد. او خود را بزرگترین کیمیاگر زمان معرفی میکند و در چمدان محکمش که از چوب ماهون ساخته شده، آخرین اختراعش را دارد؛ مادهای به نام «برف» که قرار است زندگی لتی و کل دنیا را برای همیشه تغییر دهد. داستان در فضایی فانتزی و معمایی روایت میشود و حول ماجرای کیمیاگری و تغییراتی است که این اختراع جدید میتواند در جهان به وجود آورد. لتی که مسئولیت مهمانخانهای را برعهده دارد، با ورود تاجر برف و اتفاقات پس از آن، وارد دنیایی پر از راز و هیجان میشود. داستان پر از شخصیتهای خوب پرداخته شده و اتفاقات هیجانانگیز و عجیب است که همراه با نوجوانانی کنشگر رقم میخورد. این کتاب 271 صفحه دارد و برای گروه سنی نوجوانان 12 تا 15 سال مناسب است. «تاجر برف» با روایتی جذاب و پرکشش، ترکیبی از فانتزی، ماجراجویی و معما را ارائه میدهد و توانسته امتیاز خوبی از خوانندگان دریافت کند. «تاجر برف» داستان دختری است که زندگی آرامش با ورود مردی کیمیاگر و اختراع عجیبی به کلی دگرگون میشود و او وارد ماجراهایی میشود که نه تنها زندگی خودش بلکه سرنوشت دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد.
لتی یه دختر نوجوانه که تو یه خونه روی پایههای چوبی کنار ساحل بادگیر آلبیون زندگی میکنه. زندگیاش خیلی آروم و بیهیجان بود تا اینکه یه شب زمستونی، یه مرد غریبه به اسم تاجر برف میاد پیشش. این مرد میگه که بزرگترین کیمیاگر زمانه و یه چمدون محکمی داره که توش یه اختراع عجیب و غریب به اسم «برف» رو آورده. این برف قراره زندگی لتی و کل دنیا رو برای همیشه عوض کنه. لتی که مسئول یه مهمانخونه هم هست، کمکم وارد ماجراهای هیجانانگیز و پر از رمز و راز میشه. تاجر برف با اون اختراعش و حرفهایی که میزنه، زندگی لتی رو به کل تغییر میده و باعث میشه اون وارد دنیایی بشه که پر از اتفاقات عجیب و غریبه. توی داستان، لتی با چالشها و معماهای زیادی روبرو میشه و باید تصمیمهای سختی بگیره. کتاب یه فضای فانتزی داره که ترکیبی از کیمیاگری، راز و رمز و ماجراجوییست. شخصیتها خوب پرداخته شدن و داستان طوری نوشته شده که هم هیجانانگیزه و هم کلی فکر آدم رو درگیر میکنه. پس اگه دوست داری داستان یه دختر نوجوان که زندگی سادهش با ورود یه مرد کیمیاگر و یه اختراع عجیب کلی تغییر میکنه رو بخونی، «تاجر برف» کتاب خوبی برات خواهد بود.
نوجوانان 12 تا 15 سال که به داستانهای فانتزی و ماجراجویی علاقه دارند. این کتاب با روایت جذاب و پرکشش، مخصوص این گروه سنی نوشته شده و فضای رازآلود و کیمیاگری آن برای نوجوانان بسیار جذاب است. کسانی که دوست دارند داستانهایی با شخصیتهای خوب پرداخته شده و پر از اتفاقات هیجانانگیز و عجیب بخوانند. داستان «تاجر برف» پر از ماجراهای کنشگرانه و تصاویر ماندگار است که ذهن خواننده را درگیر میکند. علاقهمندان به داستانهای فانتزی با فضای مرموز و ترکیب علم کیمیاگری و جادو. این کتاب ترکیبی از دنیای واقعی و فانتزی است که با موضوع کیمیاگری و اختراعات عجیب، دنیایی متفاوت را به تصویر میکشد. خوانندگانی که دنبال کتابهایی با حجم متوسط و داستانی خواندنی برای نوجوانان هستند. کتاب حدود 271 صفحه دارد و مناسب برای مطالعه در مدت زمان معقول است. در کل، «تاجر برف» برای نوجوانانی که به دنبال داستانهای فانتزی، ماجراجویی و رازآلود با شخصیتهای قوی و داستانی پر از هیجان هستند، گزینهای بسیار مناسب و خواندنی است.
لتی جلوِ اتاق ایستاده بود، تکانخوردنهای خانه را بر پایههای چوبیاش حس میکرد و با خود فکر میکرد: امشب عجیبتر از این هم خواهد شد؟ تاجر از او خواسته بود جلوِ ورود باد را بگیرد، اما چطور؟ چرا؟ بالاخره گفت: «این خونه روی پایههای چوبی بلند ساخته شده، این بالا همیشه در معرض باده.» تاجر برف گفت: «شاید واسه همینه که مشتریهات چپوراست غر میزنند.» و بعد به شوخی خودش خندید. لتی در تاریکی ابروهایش را در هم کشید. او باد را دوست داشت، در واقع به باد غبطه میخورد: باد میتوانست به تمام دنیا سفر کند، میتوانست هر کجا دلش خواست برود، درحالیکه لتی در این مسافرخانه گیر افتاده بود. بهخاطر شغلش و بهخاطر آخرین پیغام مادرش در اینجا زندانی شده بود. به کاغذ یادداشتی که بالای در به دیوار زده شده بود نگاهی انداخت. تاریکی اتاق اهمیتی نداشت، تمام کلماتش را از بر بود. فقط چهلوهشت کلمه، اما همین چهلوهشت کلمه تمام زندگیش را تحت کنترل داشتند: لتی، باید این موارد را همیشه به یاد داشته باشی: تو را ترک میکنم تا جانت را نجات بدهم تا زمانی که برگردم، در خطر هستی خطر در آلبیون است پایت را در آلبیون نگذار چون ممکن است به قیمت جانت تمام شود دوستت دارم، و روزی برمیگردم بهخاطر همین یادداشت بود که پدر خانه را بر پایههای چوبی بنا کرده بود. لتی را مجبور کرده بود به جانش قسم بخورد که به تمام موارد نوشته شده در یادداشت عمل میکند. لتی هم هر کاری که به ذهنش میرسید کرده بود تا پدر را راضی کند که اجازه بدهد از مسافرخانهٔ اسب سفید بیرون برود. حتی وقتی نُهساله بود برای خودش دو تا پایهٔ چوبی کوچک درست کرده بود تا بتواند بدون اینکه پایش به زمین بخورد در شهر راه برود. اما پدر هر بار، مثل همیشه، سرش را به علامت نفی تکان میداد و میگفت خیلی خطرناک است. لتی نمیدانست این خطر چیست. از پدر پرسیده بود اما او هم برای این سوال جوابی نداشت. وقتی کوچکتر بود، با فکر حل کردن این معما شبهایی طولانی را به صبح رسانده بودند، اما انگار این معما حلشدنی نبود. کلمات مادر گیجکننده بود. وقتی زیادی طول میکشید، پدر میگفت: «بیا بریم بخوابیم، شاید فردا وقتی از خواب بیدار شدیم بتونیم حلش کنیم.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir