کتاب «کوکی» نوشته فیلیپ پولمن، داستانی در فضای آلمان و به سبک گوتیک و اسرارآمیز است که ترکیبی از ژانر وحشت، فانتزی و داستانهای پریانی را ارائه میدهد. داستان درباره شاگرد ساعتسازی است که باید امتحانش را پس بدهد و ساعتی بسازد، اما در دل قصه اتفاقات پیچیده و مرموزی رخ میدهد. روایت کتاب بهگونهای است که در ابتدا همه چیز معمولی به نظر میرسد، اما پس از مدتی داستان وارد فضای تاریکتر و پر رمز و راز میشود. شخصیتهای اصلی کتاب شامل شاگرد ساعتساز درمانده، شوالیهای مکانیکی و مرگبار، دکتر کالمنیوس که شخصیتی شرور و حتی شیطانی دارد، و شاهزادهای با قلب مکانیکی هستند. داستان در سه بخش روایت میشود که بخش دوم همان بخش اول است اما از زاویه دید متفاوت و بخش سوم تکههای داستان را به هم وصل میکند؛ مثل قطعات یک ساعت که کنار هم قرار میگیرند و کل ماجرا را شکل میدهند. فضای کتاب تاریک، ترسناک و در عین حال هنرمندانه است و مفاهیمی مثل خیر و شر، مهربانی و خودخواهی، زندگی و هنر را به شکلی پیچیده و جذاب به تصویر میکشد. این کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته شده اما از نظر روایت و ساختار داستانی، برای بزرگسالان هم تفکربرانگیز و جذاب است. امتیاز کتاب در منابع مختلف 5 از 5 است و خوانندگان آن را داستانی متفاوت، پرهیجان و غیرقابل پیشبینی توصیف کردهاند. این کتاب با ترجمه روان و جذاب، ترکیبی از ترس، هنر و فلسفه را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال ارائه میدهد و برای کسانی که دنبال قصهای متفاوت و پر از رمز و راز هستند، انتخاب بسیار خوبی است.
یه شاگرد ساعتساز داریم که باید تو جشن پایان دورهش یه تندیس طراحی کنه و اون رو روی ساعت مرکز شهر نصب کنه، ولی نتونسته این کار رو انجام بده و خیلی ناراحته. وسط این حال خراب، یه شخصیت شرور و ترسناک از یه داستان وحشتناک وارد دنیای واقعی میشه و با خودش یه عروسک کوکی میاره که خیلی خطرناکه و دلش خونریزی و قتل میخواد. این شاگرد ساعتساز تصمیم میگیره عروسک رو ببره به برج ساعت تا کسی آسیب نبینه، ولی خودش تو این راه کشته میشه. اما داستان به اینجا ختم نمیشه؛ یه عروسک کوکی دیگه وارد ماجرا میشه که دنبال یه قلب واقعی و عشق خالصه. این عروسک با یه دختر کوچولو آشنا میشه و چون میتونه عشق واقعی اون دختر رو جذب کنه، تبدیل به یه انسان واقعی میشه و زندگی خودش رو شروع میکنه. کتاب پر از رمز و راز، شخصیتهای عجیب و غریب مثل شوالیه مکانیکی و دکتر شروری که بعضیها میگن خودش شیطانه، هست. داستان به شکلی پیچیده و هنرمندانه روایت میشه؛ طوری که بخشهای مختلف داستان از زاویههای مختلف تعریف میشن و تکههای پازل کنار هم قرار میگیرن تا کل ماجرا روشن بشه. فضای داستان تاریک و گوتیکه، ترسناک ولی در عین حال پر از فکر و فلسفه درباره خوبی و بدی، مهربانی و خودخواهی، زندگی و هنر. پس اگه دوست داری یه داستان پر از رمز و راز و شخصیتهای عجیب و غریب با فضایی تاریک و هیجانانگیز بخونی که مثل یه ساعت پیچیده همه چیزش به هم ربط داره، «کوکی» یه انتخاب خیلی خوبه.
کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستانهای پرهیجان و فانتزی که دوست دارند قصههایی با فضای مرموز، تاریک و گوتیک بخوانند. این کتاب با داستانی پیچیده و شخصیتهای خاص، تجربهای متفاوت و جذاب برای این گروه سنی فراهم میکند. خوانندگانی که دنبال داستانهایی با پیچشهای غیرمنتظره و ساختار چندلایه هستند. روایت کتاب به شکلی است که بخشهای مختلف داستان از زاویههای متفاوت تعریف میشود و تکههای پازل کنار هم قرار میگیرند تا کل ماجرا روشن شود. علاقهمندان به آثار فیلیپ پولمن که میخواهند با یکی از داستانهای کمتر شناخته شده اما پرکشش او آشنا شوند. این کتاب ترکیبی از ترس، هنر و فلسفه را به مخاطبان نوجوان و بزرگسال ارائه میدهد. بزرگسالانی که به داستانهای فانتزی و ترسناک با مضامین عمیق و فلسفی علاقه دارند. با وجود اینکه کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته شده، روایت و مفاهیم آن برای بزرگسالان هم جذاب و تفکربرانگیز است. در مجموع، «کوکی» برای کسانی که دنبال داستانی متفاوت، پر رمز و راز، تاریک و در عین حال هنرمندانه و پر از فکر هستند، انتخاب بسیار مناسبی است.
همهچیز از یک شب زمستانی شروع شد، وقتی که اهالی شهر در مهمانخانهٔ اسب سفید جمع شده بودند، برف از سمت کوهها میبارید و باد با بیقراری ناقوسهای برج کلیسا را به حرکت وامیداشت. پنجرهها بخار گرفته بود، بخاری با درخشش میسوخت، پوتسی1 گربهٔ سیاه پیر جلوی بخاری مشغول چرتزدن بود و هوا پر از بوی خوش سوسیس، ترشی کلم و تنباکو بود. گرِتل2 دختر کوچولوی پیشخدمت، دختر مهمانخانهدار، با لیوانهای دستهدار کفآلود و بشقابهایی بخارآلود به اینسو و آنسو میدوید. در باز شد و دانههای سفید و درشت برف با حالتی چرخان وارد اتاق شد تا در برخورد با گرمای تالار محو و آب شود. تازهواردها آقای رینگلمن3 ساعتساز و شاگردش کارل4 بودند که پوتینهاشان را بر زمین کوفتند و برف را از روی پالتوی خود تکاندند. شهردار گفت: «آقای رینگلمن است! خب، دوست قدیمی، بیا اینجا پیش من.» کارل با حرکت سر تشکر کرد و رفت تنهایی در گوشهای نشست. حالتی غمزده و گرفته داشت. شهردار گفت: «جوانک چهاش شده؟ انگار کشتیهاش غرق شده.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir