کتاب «جنگل نروژی» نوشته هاروکی موراکامی، رمانی است که در سال 1987 در ژاپن منتشر شد و نقطه عطفی در آثار این نویسنده به شمار میرود. این رمان داستانی کاملاً رئال است که زندگی دو جوان را پس از خودکشی دوست مشترکشان روایت میکند و به موضوعاتی چون تنهایی، ترس، عشق، زندگی، مرگ، هنر، آزادی و مسئولیتپذیری میپردازد. داستان از دیدگاه اول شخص «تورو واتانابه» روایت میشود که به دوران دانشجویی خود در توکیو بازمیگردد. او درگیر روابط پیچیدهای با دو زن متفاوت است: نائوکو، دختری زیبا و درونگرا که پس از مرگ دوستشان به مشکلات روانی دچار شده، و میدوری، دختری پرجنب و جوش و مستقل. رمان به بلوغ عاطفی و رشد شخصیت تورو میپردازد و به همین دلیل از سوی صاحبنظران به عنوان رمان تربیتی شناخته میشود. فضای داستان غالباً غمانگیز و نوستالژیک است و موراکامی با زبانی ساده و در عین حال شاعرانه، به بررسی احساسات عمیق انسانی و پیچیدگیهای روابط میپردازد. این رمان یکی از آثار ماندگار موراکامی است که به زبانهای مختلف ترجمه شده و حتی فیلمی بر اساس آن ساخته شده است. اگر به داستانهایی با مضامین عمیق انسانی، فلسفی و عاشقانه علاقه دارید و میخواهید با یکی از مهمترین آثار ادبیات ژاپن آشنا شوید، «جنگل نروژی» انتخاب بسیار مناسبی است.
کتاب «جنگل نروژی» داستانی عاشقانه و در عین حال متفاوت است که با سفر تورو واتانابه، مرد 37 ساله، به آلمان آغاز میشود. در فرودگاه هامبورگ، وقتی قطعهای از گروه بیتلز به نام «جنگل نروژی» را میشنود، خاطرات دوران دانشجوییاش در توکیو به یادش میآید؛ زمانی که او و دوستان نزدیکش، کیزوکی و نائوکو، با هم بودند. کیزوکی در 17 سالگی خودکشی میکند و این حادثه ضربه عمیقی به تورو و نائوکو وارد میکند. تورو و نائوکو که هر دو درگیر اندوه و سردرگمی هستند، به هم نزدیک میشوند و رابطه عاشقانهای شکل میگیرد. اما نائوکو که دچار افسردگی است، پس از مدتی تورو را ترک میکند تا زمان بیشتری برای فکر کردن داشته باشد. در این میان، تورو با دختری متفاوت به نام میدوری آشنا میشود که ویژگیهای متفاوتی دارد و به تدریج تورو درمییابد که کدام یک از این دو زن برایش اهمیت بیشتری دارد. رمان علاوه بر داستان عاشقانه، به فضای اعتراضات دانشجویی و تحولات اجتماعی ژاپن در دهه 60 نیز میپردازد. روایت کتاب از زاویه دید اول شخص است و خواننده به خوبی با ذهن و احساسات راوی همراه میشود. فضای داستان غالباً غمانگیز و نوستالژیک است و به موضوعاتی مانند تنهایی، مرگ، عشق، رشد شخصیت و مسئولیتپذیری میپردازد. «جنگل نروژی» داستانی واقعگرایانه و تربیتی است که با زبانی ساده و شاعرانه نوشته شده و یکی از آثار شاخص موراکامی به شمار میرود. این کتاب پس از انتشار با استقبال گستردهای مواجه شد و به زبانهای مختلف ترجمه و حتی فیلمی بر اساس آن ساخته شده است.
علاقهمندان به داستانهای عاشقانه متفاوت و واقعگرایانه که میخواهند داستانی عمیق درباره عشق، تنهایی، مرگ و رشد شخصیت بخوانند. کسانی که به موضوعات بلوغ عاطفی، جستجوی هویت، مسئولیتپذیری و پیچیدگیهای روابط انسانی علاقهمندند و دوست دارند با شخصیتهایی آسیبپذیر و واقعی همذاتپنداری کنند. مخاطبانی که از روایت اول شخص و فضای نوستالژیک و غمانگیز داستان لذت میبرند و دوست دارند در دنیای درونی راوی غرق شوند. کسانی که به آثار هاروکی موراکامی علاقه دارند و میخواهند با یکی از مهمترین و پرفروشترین رمانهای او آشنا شوند. خوانندگانی که به داستانهایی با پسزمینه اجتماعی و فرهنگی ژاپن دهه 60 میلادی علاقه دارند و میخواهند تجربهای تربیتی و تأملبرانگیز داشته باشند. افرادی که دنبال رمانی هستند که هم ساده و روان نوشته شده و هم سرشار از احساسات پیچیده و تأملات فلسفی درباره زندگی و مرگ است. «جنگل نروژی» با فضای واقعگرایانه و پرداخت عمیق به احساسات انسانی، تجربهای تأثیرگذار و متفاوت برای خوانندگانی است که به دنبال داستانی احساسی و فلسفی هستند.
هجده سال گذشته بود، اما هنوز میتوانستم تک تک جزئیات آن روز را در مرغزار به خاطر بیاورم. حافظه چیز مسخرهای است. زمانی که آنجا به سختی به آن توجه داشتم. هرگز فکر نکردم که آن لحظه، اثری دراز مدت روی من خواهد گذاشت. قطعاً تصورش را هم نمیکردم که هجده سال بعد، آن منظره را با همهی جزییاتش به خاطر خواهم آورد. آن روز، به منظرهی پیش رویم ذرهای هم اهمیت نداده بودم. به خودم فکر میکردم. به دختر زیبایی که کنارم قدم بر میداشت، فکر میکردم. به با هم بودنمان و دوباره به خودم فکر میکردم. در آن سن خاص بودم، در آن دوره از زندگی که هر منظره، هر احساس، هر فکری مانند بوم رنگ به خودم بر میگشت و بدتر از آن، عاشق بودم، یک عشق با تمام پیچیدگیهایش. تماشای منظره، آخرین چیزی بود که به ذهنم خطور میکرد... اگر ذهنم را آرام کنم، از هم فرو میپاشم. همیشه این گونه زندگی کردهام و این تنها راهی است که برای ادامهی زندگی بلدم. اگر برای یک ثانیه آرام بگیرم، دیگر هرگز نمیتوانم راهم را پیدا کنم. تکه تکه میشوم و تکههایم را باد با خود خواهد برد... به روش خودم از یک سالی که همراهم بودی، از تو سپاسگزارم. اگر هیچ چیز دیگر را باور نمیکنی، لطفاً این را باور کن. این تو نبودی که به من صدمه زدی. من خودم این کار را کردم و این چیزی است که واقعاً احساس میکنم. اما در حال حاضر آمادهی دیدنت نیستم. دوست دارم تو را ببینم، ولی برای این دیدار آماده نیستم. لحظهای که احساس کنم آمادهام، برایت مینویسم. آن زمان شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم. همان طور که گفتی، شاید این کاری است که باید انجام دهیم: بهتر شناختن یکدیگر.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir