کتاب «قصههای من و ننه آغا – جلد دوم» نوشته مظفر سالاری، ادامهای بر مجموعه داستانهای شیرین، پندآموز و صمیمی درباره روزگار کودکی نویسنده و خاطراتش با مادربزرگ دوستداشتنیاش «ننه آغا» در شهر یزد است. در مجموع، «قصههای من و ننه آغا – جلد دوم» اثری خواندنی برای دوستداران ادبیات کودک و نوجوان، علاقهمندان به فرهنگ ایرانی و جویندگان آثار آموزنده و دلنشین خانوادگی است. این کتاب با تلفیق خاطره، واقعیت و خیال، پلی میان گذشته و حال، سنت و مدرنیته میسازد و لذت خواندن را به همهی اعضای خانواده هدیه میکند.
این مجموعه، با روایتهایی کوتاه و لطیف، تصویری صمیمی از سبک زندگی ساده مردم کوچهبازاری، آداب، رسوم و فرهنگ اصیل ایران، بهویژه یزد را برای خواننده به تصویر میکشد. هر فصل کتاب روایتی مستقل دارد و ماجراهای کودک بازیگوشی به نام امیر را در کنار مادربزرگی دانا به تصویر میکشد. داستانها، غالباً مضمون آموزشی و اخلاقی دارند و با طنز و زبانی دلنشین نگاشته شدهاند. سالاری با قلمی شیوا و توصیفات دقیق، فضای یزد قدیم، بازیها و غذاهای محلی، روابط خانوادگی و معاشرتهای صمیمانه را جانبخشیده است. این روایتها حس نوستالژیک و تعلق به فرهنگ ایرانی را در مخاطب برمیانگیزد. مادربزرگ، نماد خرد و مهربانی است که نهتنها امیر، بلکه خوانندگان را با داستانها و توصیههای زندگی خود راهنمایی میکند. تجربههای ساده و هرازگاهی طنزآمیز، پیامهای تربیتی و انسانی را به راحتترین شیوه منتقل میکند. زبان ساده و روایت جذاب داستانها باعث میشود کودکان و نوجوانان با آن ارتباط برقرار کنند و بزرگسالان نیز خاطرات کودکی خود را بازیابی نمایند. همزمان لایههای عمیقتر کتاب برای مخاطب بزرگسال نیز آموزنده و پربار است.
نوجوانان و کودکان از فضای صمیمی و داستانهای کودکانه این اثر، پندهای اخلاقی غیرمستقیم و تجربه آشنایی با سبک زیست ساده و اصیل ایرانی لذت میبرند. کتاب پلی میان نسلهاست؛ والدین میتوانند آن را همراه با فرزندان خود بخوانند، به بازگویی خاطرات گذشته بپردازند و ارزشهای انسانی و خانوادگی را به صورت غیرمستقیم منتقل کنند. افرادی که به دنبال داستانهایی آموزنده، جذاب و بومی با پسزمینه فرهنگی ایران (بهویژه یزد) هستند، این مجموعه را خواندنی خواهند یافت.
(بازی با توپ جورابی ذهنم را مشـغول کرده بود. با تویی دوچرخه توپی لاستیکی ساختم. توی صندوق و بقچههای لیاس را گشتم. هرچه جوراب کهنه وسوراخ بود، جمع کردم و یکی یکی روی توپ لاستیکی کشیدم. به اندازه یک نارگیل شد. لبه آخرین جوراب را دوختم. همان شد که میخواستم.)
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir