کتاب «تفکر سریع و کند» نوشته دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، یکی از برجستهترین آثار در زمینه شناخت ذهن و تصمیمگیری انسان است. این کتاب دو سیستم اصلی تفکر را معرفی میکند: سیستم 1 (سریع، خودکار و شهودی) و سیستم 2 (کند، منطقی و تحلیلگر). کانمن با زبانی شیوا و مثالهای ملموس، نشان میدهد که چگونه این دو سیستم بر تصمیمگیریها و رفتارهای ما تأثیر میگذارند. این اثر نه تنها برای علاقهمندان به روانشناسی و علوم شناختی، بلکه برای هر کسی که به دنبال بهبود تصمیمگیریهای خود است، کتابی ارزشمند و تأثیرگذار محسوب میشود.
دانیل کانمن در کتاب «تفکر سریع و کند» به بررسی دو سیستم تفکر در مغز انسان میپردازد:
سیستم 1: سریع، خودکار و شهودی است. این سیستم بدون نیاز به تلاش ذهنی، تصمیمگیریهای فوری انجام میدهد، مانند زمانی که از خطر فرار میکنیم یا به یک سوال ساده پاسخ میدهیم.
سیستم 2: کند، منطقی و تحلیلگر است. این سیستم برای تصمیمگیریهای پیچیده و محاسبات دقیق به کار میرود، مانند حل یک مسئله ریاضی یا برنامهریزی برای آینده.
کانمن با ارائه مثالها و آزمایشهای جذاب، نشان میدهد که چگونه این دو سیستم در تعامل با یکدیگر، رفتارها و تصمیمگیریهای ما را شکل میدهند. او همچنین به خطاهای شناختی و سوگیریهایی اشاره میکند که اغلب در تصمیمگیریهای ما رخ میدهند و چگونه میتوانیم با آگاهی از این خطاها، تصمیمهای بهتری بگیریم.
این کتاب نه تنها به بررسی علمی عملکرد ذهن میپردازد، بلکه بینشهای عملی برای بهبود تصمیمگیریهای شخصی و شغلی ارائه میدهد. کانمن با نثری روان و جذاب، خواننده را در سفری هیجانانگیز به دنیای ذهن انسان همراه میکند.
کتاب «تفکر سریع و کند» برای علاقهمندان به روانشناسی، علوم شناختی، اقتصاد رفتاری، و هر کسی که به دنبال درک بهتر عملکرد ذهن و بهبود تصمیمگیریهای خود است، اثری ضروری و الهامبخش است. اگر شما نیز به دنبال کشف رازهای ذهن انسان و یادگیری نحوه تفکر شفاف و دقیق هستید، این کتاب را از دست ندهید.
دههها پیش زیر آفتاب سوزان مشغول تماشای گروه سربازانی بودم که عرقریزان در حال تلاش برای رفع مشکلی بودند. در چنین شرایطی به نظرم زمان بهکندی میگذشت. در آن زمان، مشغول خدمت سربازی در ارتش اسرائیل بودم. آن موقع لیسانس روانشناسی داشتم و بعد از یک سال خدمت، به عنوان افسر پیادهنظام در واحد روانشناسی ارتش مشغول خدمت شده بودم. یکی از وظایف گاهبهگاه من در آنجا کمک به ارزیابی مربیان داوطلب برای آموزش افسران بود. برای این کار، از روشهایی استفاده میکردیم که ارتش انگلیس در جنگ جهانی دوم طراحی کرده بود.
یکی از آزمونها «چالش گروه بدون رهبر» نام داشت که در زمین با مانع انجام میشد. هشت داوطلب این آزمون را انجام میدادند. این داوطلبان یکدیگر را نمیشناختند و تمام علائم مربوط به درجۀ نظامی و دیگر مشخصاتشان حذف شده بود و فقط با برچسبهای شمارهگذاریشده شناسایی میشدند. به آنها دستور میدادند یک کندۀ چوب بلند را از زمین برداشته و آن را از روی دیواری به ارتفاع حدود 180 سانتیمتر رد کنند. تمام گروه میبایست بدون اینکه خودشان یا چوب به زمین و دیوار برخورد کند، به آن طرف دیوار میرسیدند. اگر هر یک از این موارد اتفاق میافتاد، باید آن را اعلام کرده و دوباره کارشان را شروع میکردند.
برای حل این مسئله بیش از یک راه وجود داشت؛ یکی از راهحلهای معمول این بود که چند نفر چوب را شبیه قلاب ماهیگیری و به صورت زاویهدار نگه دارند و سایر اعضای گروه با خزیدن روی چوب به آن طرف دیوار بروند. راهحل دیگر این بود که بعضی سربازها روی شانۀ دیگری بروند و از دیوار عبور کنند.
آخرین نفر هم باید چوبی را میگرفت که بقیۀ اعضای گروه به صورت زاویهدار از آن طرف دیوار به سمت او گرفته بودند و با کمک آن بالا میآمد. بقیه هم میبایست با کمک یکدیگر چوب را به نحوی در هوا معلق نگه میداشتند که به دیوار برخورد نکند تا آخرین نفر هم از روی چوب به این طرف دیوار بیاید. بسیاری از گروهها در این مرحله شکست میخوردند و مجبور میشدند همهچیز را از اول شروع کنند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir