این کتاب قابل تهیه است!با توجه به شرایط تامین کتاب، تهیه این کتاب ممکن است زمانبر و یا با تغییر قیمت همراه باشد؛ که در این صورت به شما اطلاع داده خواهد شد
این کتاب قابل تهیه است!با توجه به شرایط تامین کتاب، تهیه این کتاب ممکن است زمانبر و یا با تغییر قیمت همراه باشد؛ که در این صورت به شما اطلاع داده خواهد شد
معرفی کتاب
کتاب سلسله مباحث معرفت دینی - انسانشناسی ۴ - انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی 1- هویت وجودی هر فردی به نفس ناطقهی اوست و تا وقتی نفس او باقی است، هویت شخصی او پا برجاست - اگر چه اجزای بدن او از جهت کمّی و کیفی در طول عمرش تغییر و تحول پیدا کند- حتی اگر صورت طبیعی او به صورت مثالی، دگرگون شود، هویت انسان در همهی این تحولات و دگرگونیها، واحد و ثابت است، لذا معلوم میشود چرا انسان باید از طریق سیر و سلوک در هویتبخشی به شخصیت خود نهایت تلاش را انجام دهد. 2- از آن جایی که نفس «جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء» است، نفوس انسانها در بستر حدوث بدن حادث میشوند و از پایینترین مراتب وجود، حرکت استکمالیشان را آغاز میکنند و در چنین بستری است که انسان میتواند همراه با استکمال تکوینی، به استکمال هویت شخصی خود بپردازد و شناخت حقیقت انسان در این امر به او کمک میکند که چگونه با استکمال هویت تکوینی خود هماهنگ گردد. 3- از آنجایی که بدن انسان ابزار تصرفات و افعال نفس او است و نفس ناطقهی انسانی در سیر تکاملی خود از تغییرات کمّی به سوی تغییرات کیفی پیش میرود و از آنجایی که ذات و حقیقت نفس ناطقه از سنخ عالم ملکوت و نور محض عقلی است، و به گفتهی ملاصدرا: «إنّ جوهرالنفس من سنخ الملکوت و عالم الضیاء المحض العقلی»[1] ذات نفس از سنخ عالم ملکوت و از نور مجردِ محض عقلی است، پس جسمانیةالحدوثبودن نفس انسان راه و بستری است برای رسیدن به جوهر روحانی و ملکوتیاش. در مباحث این کتاب سعی شده به چگونگی سیر روحانی نفس ناطقه پرداخته شود. 4- انسان شناسی در مکتب حکمت متعالیه مبتنی بر دیدگاه هستیشناسی آن مکتب است. ملاصدرا هستی را دارای سه مرتبه می داند که پایینترین مرتبهی آن عالم ماده و طبیعت مادی، و مرتبهی وسط آن عالم صُوَر مثالی و صُوَر خیالی است و مجرد از مادهی جسمانی میباشد، و مرتبهی اعلای آن، عالَم صُوَر عقلی و مجردات و مَثَل الهی است. نفس انسان نیز در عین حال که وحدت شخصیاش را حفظ میکند، حقیقتی است که بالقوه این عوالم و نشئههای سهگانهی وجود را داراست، به این بیان که نفس هر انسانی در آغاز تکوینش وجود طبیعی مادی دارد که مبتنی بر حدوث جسمانی اوست، سپس بر مبنای حرکت جوهری و با تجلیات انوار غیبی، مراتبی از کمال را طی میکند و وجودش به تدریج لطیف و قوی میشود تا به مرتبهای میرسد که انسانی است مثالی و صاحب قوهی تخیل، سپس میتواند از این نشئهی وجودی با تحصیل کمالات عقلی به مرتبهی انسان عقلی راه پیدا کند و فهم این نکته ما را در شناخت انسان و چگونگی کمال تشریعی و اختیاری او یاری میکند. همانگونه که عوالم وجود با هم مرتبطاند و مراتب وجود رابطهی طولی دارند، مراتب انسان نیز در ارتباط با هم بوده و وحدت شخصی هر فرد در همهی این مراتب محفوظ است، نتیجهی این اصل در مسئلهی معاد این است که انسانِ آخرت همان انسان دنیاست و بر اساس ملکات زشت و زیبایی که کسب کرده است، محشور میشود. 6- به گفتهی ملا صدرا: گاهی نفس از این کَوْن به نشئهی دیگر منتقل میشود «ثم قد ینتقل من هذا الکون»[2]. یعنی برخی از انسانها هستند که میتوانند از مرتبهی طبیعت و تجرد مثالی و خیالی به تجرد عقلی برسند. با فهم این نکته میفهمیم وسعت اختیار انسان تا کجا است و انسان چه عوالمی را میتواند با انتخاب بهترین اندیشهها طی کند. 7- ترتیب نشئههای سهگانه در بازگشت و صعود به سوی خدای تعالی، برعکسِ ترتیب نزول آنها از خدای تعالی است، با این تفاوت که سلسلهی آغازین به نحو ابداع و بدون زمان و حرکت، فیض وجود یافته، اما سلسلهی رجوع در مهد مکان و بستر زمان به نحو تدریج پیموده میشود. به عبارت دیگر، نزول از عالم امر به عالم خلق است و صعود از عالم خلق به عالم امر به عکس آن میباشد و سالکِ عارف کسی است که در سیر صعودی نفس به عالم بالا، هویت فردی خود را نیز در مسیر چنین صعودی قرار دهد و با نظر به جنبهی خلیفةاللهی خود از هبوط رهایی یابد. 8- حقیقت انسان و مراتب کلی و نشئات وجود آدمی عبارتند از: «انسانِ قبل از دنیا»، «انسانِ در دنیا» و «انسانِ بعد از دنیا». قبل از دنیا، نفوس انسانی وجود عقلیِ قبل از حدوث بدن داشتهاند به همان معنایی که قرآن میفرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا»[3] خدا آن گاه که بنیآدم در پشت پدرانشان بودند از آنها اقرار به ربوبیتش گرفت و آنها تصدیق کردند و بلی گفتند. بدیهی است که این رویارویی و اخذ پیمان دلالت بر وجود انسان و ادراک او در نشئهای قبل از دنیا دارد. همانطور که رسول خداfمیفرمایند: «إِنَّ أَوَّلَ مَا أَبْدَعَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی هِیَ النُّفُوسُ الْمُقَدَّسَةُ الْمُطَهَّرَةُ، فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ، ثُمَّ خَلَقَ بَعْدَ ذَلِکَ سَائِرَ خَلْقِهِ».[4] اول چیزی که خدای تعالی ابداع کرد، نفسهای پاک و مقدس بودند، پس [خدای سبحان] آنها را برای شهادت به توحیدش گویا کرد، سپس بعد از آن سایر مخلوقاتش را آفرید . وقتی متوجه حیات قبل از دنیا برای انسان شدیم، پذیرش حیات بعد از دنیا به دلایل عقلی و نقلیِ فراوانی که مطرح است کار آسانی است و معلوم میشود مرگ، چیزی جز مفارقت نفس از بدنِ مادی جسمانی نیست. به تعبیر صدرالمتالهین، این بدن همچون ناخن و موهای زاید است، یا همچون خانهای است که ساختن آن مقصد و هدف اوّلی و ذاتی انسان نیست، بلکه تنها برای دفع گرما و سرماست.[5] در راستای معرفت به حیات انسان در قبل از دنیا و بعد از دنیا انسان میتواند بهترین برخورد را در حیات دنیایی خود داشته باشد. [1] - اسفار، ج 9، ص 75. [2] - اسفار، ج 9، ص 194. [3] - سورهی اعراف، آیهی 172. [4] - شیخ صدوق و شیخ مفید، اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، ج1، ص 47. [5] - اسفار، ج 9، ص 99.