کتاب «ما چگونه ما شدیم؟ ریشههای علل عقبماندگی در ایران به انضمام نقدها و نظرها» نوشته دکتر صادق زیبا کلام است که به صورت علمی، تاریخی و تحلیلی به بررسی دلیلهای اصلی عقبماندگی ایران در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و صنعتی میپردازد. کتاب تلاش میکند با دوری از نظریههای رایج استعمار و توطئه، علل درونی و تاریخی عقبماندگی ایران را واکاوی کند و پاسخ دهد چرا ایران به کشوری عقبمانده تبدیل شده است نه صرفاً به دلیل استعمار، بلکه عقبماندگی خود عامل ورود استعمار بوده است. زیبا کلام در این کتاب به پرسشهای بنیادی و "چرا"های مهمی مثل دلیل فساد شاهان ایران در مقایسه با شاهان غرب، وابستگی سیاسی ایرانیان دوره قاجار به قدرتهای خارجی، و چرایی عقبماندگی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی پاسخ میدهد. کتاب با بیانی روان و ساده نوشته شده و از لحن آکادمیک و سختخوان پرهیز کرده است، بنابراین برای خوانندگان عام نیز قابل فهم و جذاب است. کتاب تا سال 1395 بیش از 27 بار تجدید چاپ شده و به عنوان یکی از مهمترین منابع به بحث ریشهیابی عقبماندگی ایران شناخته میشود. این اثر به خاطر طرح پرسشهای بنیادین و نگاهی واقعبینانه و همهجانبه، اثری شاخص در حوزه جامعهشناسی و تاریخ معاصر ایران به شمار میآید و نقدها و نظرهای مختلفی را درباره علتهای عقبماندگی و راهکارهای ممکن توسعه مطرح میکند. نویسنده تلاش کرده است با چارچوبی علمی، تعصبات قومی و نژادی را کنار بگذارد و موضوع را صرفاً از زاویه تحلیل تاریخی و اجتماعی بررسی کند. کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» کتابی است که به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که چرا ایران و شرق از غرب عقب ماندهاند، و با بهرهگیری از مستندات تاریخی، اجتماعی و اقتصادی، موانع داخلی توسعه را شناسایی و بررسی میکند. این کتاب با زبانی ساده و قابل فهم، برای مخاطبان عمومی، دانشجویان و پژوهشگران علاقهمند به موضوع توسعه، تاریخ، جامعهشناسی ایران و علل عقبماندگی کشورها بسیار مفید است.
این کتاب یک کتاب کاملا علمی، تاریخی و تحلیلی است که درمورد تفکر «استعمار، ریشه عقبماندگی» که نظریهای جدید و رایج است نوشته شده است. این نظریه بسیار قابل تامل است و بسیار جای بحث دارد و به ما میگوید چرا ایران الان در جایگاه کنونیاش قرار دارد. در کتاب ما چگونه ما شدیم به این حقیقت پی میبریم که عامل اصلی عقبماندگی و استعمارشدگی خود ما ایرانیان هستیم. در این کتاب میتوانیم دیدگاه نویسندگان دیگر را در علتهایی که عنوان میکند، به روشنی ببینیم. دلایلی مثل عملی نشدن نظریات «مارکس» در ایران؛ مارکس نظریههای خودش را با شیوهی زندگی در اروپا مطرح کرده است؛ مسائلی مانند تعصبات نژادی و قومی، بحران کمآبی در ایران، پایین آمدن سطح آگاهی مردم و موضوعاتی جامع مانند دریانوردی و کشاورزی و عدم گسترش تجارت است که باعث شده ایران به عنوان کشور جهان سومی در جهان معرفی شود. صادق زیباکلام درمورد کتاب ما چگونه ما شدیم میگوید: «داستان باز میگردد به سال 1363 که من تازه وارد دوره دکترا در دانشگاه برادفورد انگلستان شده بودم و به دنبال شروعی برای تز دکترایم بودم. رسالهام درمورد این بود که چرا و چه شد که آن انقلاب رخ داد. رژیم مقتدر، پر صلابت و باثبات پهلوی دفعتاً آنچنان دچار بحران و مصیبت گردید و در میان بهت و ناباوری مخالفین و موافقین آنگونه سقوط کرد. در آن سالها نیز همچون امروز، پاسخ اصلی به این سؤال آن بود که برویم به سروقت پانزده خرداد سال 1342 و گمشده خود را از آنجا پی گیریم. اما نظری که من داشتم با این روایت فرق میکرد. من معتقد بودم که رمز و راز سقوط پهلویها و پیروزی انقلاب و تأسیس نظام اسلامی، علیرغم شگفتی و به دور از انتظار بودنش، در مجموعه تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نهفته است. به اعتقاد من، انقلاب اسلامی حرکتی بود در ادامه مبارزات قبلی مردم ایران علیه استبداد، خودکامگی حکومت، فقدان آزادی، فساد دولتی، نبود انتخابات آزاد و... در صورت پذیرش نظریه فوق، سؤال بعدی این میشد که این مبارزات از چه زمانی و چگونه آغاز شد. پاسخ این سؤال در حقیقت میشد آغاز کار رساله من. در بررسی ایران عصر قاجار در قرن نوزدهم بود که شکل و شمایل پرسشی که زمینهساز نگارش ما چگونه ما شدیم گردید به تدریج در ذهنم شکل گرفت. اتفاقی برایم افتاد آن بود که یک «چرا» در ذهنم پیدا شد.»
علاقهمند به شناخت ریشهها و علل عقبماندگی تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران هستند؛ میخواهند تحلیلی علمی و دقیق از تاریخ ایران مدرن و عوامل بازدارنده توسعه کشور داشته باشند، فارغ از نظریههای توطئه و سادهسازیهای رایج؛ دانشجویان، پژوهشگران و مخاطبان عمومی که دنبال منبعی مستند و قابل فهم درباره مفاهیم توسعه و عقبماندگی در زمینه ایران و منطقهاند؛ کسانی که میخواهند با دقت به بررسی نقش ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و تاثیر تعصبات نژادی، ضعف نهادهای مدنی، بحران منابع طبیعی و مسائل تاریخی نظیر هجوم قبایل بپردازند؛ خوانندگانی که علاقهمندند بدانند چرا ایران نتوانسته مانند غرب به توسعه دست یابد و میخواهند به پرسشهای اساسی «چرا ما اینگونه شدیم» پاسخ علمی بیابند؛ افرادی که مایلند برخلاف روایتهای کلیشهای، نگاهی همهجانبه، نقادانه و بدون تعصب قومی به مسائل توسعه در ایران داشته باشند. در کل، این کتاب برای هر کسی که بخواهد تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران را به صورت تحلیلی و عمیق مطالعه کند و به دنبال ابزارهای فکری برای فهم وضعیت امروز ایران است، خواندنی و مفید خواهد بود.
آگاهی نسلهای پس از عباس میرزا از شکاف میان ایران و غرب تدریجی بود. آنان در ابتدا محو پیشرفتهای تکنیکی و صنعتی غرب میشدند. برخی از ایرانیان که در نیمه اول قرن نوزدهم به اروپا سفر کرده و ذوق نوشتن هم داشتند مشاهدات خود را به صورت سفرنامه درمیآوردند. آنان آن قدر از دیدن اروپا و مقایسه آن با مملکت عقبمانده خودشان شگفتزده و مبهوت میشدند که نام سفرنامههایشان را حیرتنامه گذاردند. ایرانیان برای نخستین بار با بیمارستان، راهآهن، بانک، تراموا، تلگراف، پارکهای بزرگ، برق، گاز، آب لولهکشی، کارخانجات، تولیدات صنعتی، تماشاخانه، اپرا و جنبههای دیگری از زندگی مدرن غرب آشنا میشدند. اما بهتدریج آنان متوجه جنبههای عمیقتر تمدن غرب شدند. جنبههای زیربنایی سیاسی و اجتماعی همچون حاکمیت قانون (در برابر حاکمیت مطلق حکام و فرمانروایان در ایران)، محدودیت اختیارات حکومت (در مقابل اختیارات نامحدود پادشاه در ایران)، پاسخگو بودن حکومت در قبال اقدامات و تصمیماتش (در مقابل مطلقالعنان بودن حکومت در ایران)، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و تشکلهای سیاسی، آزادی مذهب و اجتماعات، انتخاب حکومت از سوی مردم (در برابر مشروعیت الهی حکومت در ایران) و امکان انتقد از حکومت از جمله جنبههای دیگر جوامع اروپایی بود که بهتدریج ایرانیان را تحت تاثیر خود قرار میداد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir