کتاب «برهای که گرگ شد» مجموعهای از داستانهای کوتاه طنز است به قلم عزیز نسین، طنزپرداز و نویسنده ترک. این کتاب با نگاهی هجوآمیز به مسائل اجتماعی و دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعه ترکیه میپردازد. کتاب به موضوعات مختلفی در قالب داستانهای کوتاه طنز و اجتماعی میپردازد که عمدتاً نقدی هجوآمیز بر مسائل اجتماعی، دیوانسالاری، نابرابریهای اقتصادی و رفتارهای انسانی در جامعه است. این کتاب با زبان ساده و طنز، به بررسی تضادها و مشکلاتی میپردازد که در زندگی روزمره مردم و ساختارهای اجتماعی وجود دارد و از طریق داستانهای نمادین، به بازتاب این مسائل میپردازد. به طور کلی، موضوعات اصلی کتاب شامل نقد اجتماعی، تضادهای طبقاتی، فساد اداری، و رفتارهای انسانی در مواجهه با مشکلات و نابرابریها است که با رویکردی طنزآمیز و انتقادی بیان شدهاند. کتاب «برهای که گرگ شد» شامل داستانهایی است که در آنها شخصیتها و موقعیتهای مختلف به شکلی نمادین و طنزآمیز به تصویر کشیده شدهاند، مانند داستان برهای که گرگ شد که نمادی از تغییر و تضاد در جامعه است. «برهای که گرگ شد» برای علاقهمندان به ادبیات طنز، نقد اجتماعی و داستانهای کوتاه توصیه میشود و به دلیل ترجمه ثمین باغچهبان، دسترسی به آن برای فارسیزبانان فراهم شده است.
خواندن این کتاب به کسانی توصیه میشود که: به ادبیات طنز و داستانهای کوتاه علاقهمندند، میخواهند با نقد اجتماعی و سیاسی به شیوهای جذاب و آموزنده آشنا شوند، به مسائل نابرابری، فساد و مشکلات اجتماعی توجه دارند، دوست دارند از طریق داستانهای نمادین و طنزآمیز به درک عمیقتری از چالشهای جامعه برسند و به آثار نویسندگان برجسته ترکیهای و ترجمههای ثمین باغچهبان علاقهمندند. این کتاب برای مخاطبانی که به دنبال ترکیبی از سرگرمی و تأمل اجتماعی هستند، بسیار مناسب است.
گوسفندها هی میمردن و میمردن، هی کمتر و کمتر میشدن، تا اینکه جز چند تا گوسفند برای چوپونه باقی نموند، و چون از این چندتا گوسفند هم شیر کمتری، گوشت کمتری، پشم کمتری گیر چوپونه میومد، چوپونه روز به روز بیشتر از کوره در میرفت و روز به روز دیوونهتر و بیرحمتر میشد... چوپون بیرحم تازیونه خارنشونش رو دست میگرفت و سگهاش رو کیش میداد و گوسفندهای بیچاره رو از این کوه به اون کوه، از این دره به اون دره دنبال میکرد. بین گوسفندها یه بره هم بود. چوپونه این زبون بسته رو هم میدوشید و میخواست ازش شیر بیست تا گاومیش رو در بیاره. اما مگه میشد؟... چونکه بره زبون بسته بره بود، ازش یه قطره شیر هم در نمیومد، و چوپونه، از همه بیشتر هم از دست این نیم وجب بره کوک بود...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir