کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر شامل مجموعهای از آثار هانس کریستین آندرسن است که به طور خاص به داستان معروف "دخترک کبریت فروش" پرداخته است. این داستان نخستین بار در دسامبر 1845 منتشر شد و به یکی از مشهورترین آثار ادبیات کودک تبدیل شده است. داستان درباره دخترکی فقیر است که در شب سال نو در سرمای شدید تلاش میکند تا کبریتهایش را بفروشد، اما هیچکس به او توجه نمیکند. او با روشن کردن کبریتها، تصاویری از آرزوهایش را میبیند و در نهایت، در گوشهای از خیابان از سرما جان میسپارد. این داستان به خوبی احساسات عمیق فقر و تنهایی را به تصویر میکشد و تأثیر عاطفی زیادی بر خوانندگان دارد. این کتاب علاوه بر داستان دخترک کبریت فروش، شامل 53 داستان دیگر از آندرسن است که همگی موضوعاتی چون فقر، گرسنگی و چالشهای اجتماعی را بررسی میکنند. این آثار به دلیل عمق احساسات و پیامهای انسانیشان، بارها مورد اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی قرار گرفتهاند. کتاب "دخترک کبریت فروش" برای کودکان دبستانی مناسب است و میتواند درسهای آموزندهای درباره همدلی و اهمیت توجه به نیازمندان را منتقل کند.
کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر از هانس کریستین آندرسن، به دلیل موضوعات و زبان استفاده شده در آن، مناسب کودکان و نوجوانان است. این کتاب میتواند برای گروه سنی ج (کودکان 9 تا 12 سال) و گروه سنی د (نوجوانان 12 تا 15 سال) مناسب باشد. داستانهای آندرسن به دلیل عمق و پیچیدگیشان، برای کودکان بزرگتر و نوجوانانی که توانایی درک مفاهیم انتزاعی را دارند، مناسبتر است. گروه سنی ج شامل داستانهایی با مفاهیم اخلاقی و انتزاعی است که برای کودکان دبستان میانه و انتهای دبستان مناسب است. گروه سنی د نیز شامل داستانهایی است که از زاویه دید یک قهرمان نوجوان روایت میشوند و برای نوجوانان در آستانه تغییرات جسمی و روحی مناسب است. داستانهای آندرسن به دلیل زبان ادبی و پیامهای عمیق انسانی، میتوانند برای هر دو گروه سنی ج و د جذاب و آموزنده باشند.
و حالا دخترک بیچاره پای برهنه کوچه و خیابانها را گز میکرد. پاهایش از سوز سرما ورم کرده و قرمز شده بود. دستهای چوبکبریت بهدست داشت و بیش از آن در جیبِ پیشبندش بود. تمام روز نه کسی از او خرید کرده و نه یک پاپاسی کف دستش گذاشته بود. سرمازده و گرسنه، در شهر پرسه میزد؛ چشمش از زندگی ترسیده بود، طفلک بیچاره! دانههای برف رو گیسِ درازِ بورش میبارید. خرمن گیسوانش به زیبایی تمام پشت گردنش حلقه شده بود، اما او به این طور چیزها هیچ وقت توجهی نمیکرد. از پنجره تمام خانهها نور میتابید، و بوی بریان شدن غاز در سراسر خیابان به مشام میرسید. خب، شب سال نو بود دیگر و همین فکر او را به خود مشغول میکرد......
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir