کتاب قطار سفید اثر شمس لنگرودی یک مجموعه شعر است. این کتاب بخشی از یک مجموعه بزرگتر است که شامل چهار دفتر شعر میشود: کتاب کویر، کتاب موسیقی، منظومه بازگشت و اشعار دیگر و در نهایت قطار سفید. قطار سفید به عنوان جلد سوم مجموعه اشعار شمس لنگرودی شناخته میشود. این کتاب شامل اشعاری است که با زبان و بیان خاص خود، مفاهیم عمیق و نمادین را به مخاطب منتقل میکند. اشعار با استفاده از عناصر طبیعت و تصاویر خیالی، به بررسی مفاهیم وجودی و انسانی میپردازند. در این اشعار، نویسنده به موضوعاتی مانند گذر زمان، مرگ، خاطرات کودکی، و رابطه با طبیعت اشاره میکند. قطار سفید به عنوان یک اثر ادبی مهم در شعر معاصر ایران شناخته شده است. این کتاب با استقبال مخاطبان و منتقدان ادبی روبرو شده است، به دلیل استفاده از زبان و تصاویر هنری در بیان مفاهیم عمیق.
علاقه به شعر و ادبیات دارند: مخاطبان علاقمند به شعر و ادبیات فارسی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند، به خصوص آنهایی که به شعرهای نمادین و عمیق علاقه دارند. در جستجوی مفاهیم عمیق هستند: کسانی که به دنبال آثار ادبی با مفاهیم عمیق و نمادین هستند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند. به طبیعت و عناصر آن علاقه دارند: استفاده از عناصر طبیعت در اشعار این کتاب، آن را برای مخاطبان علاقمند به طبیعت و نمادهای آن جذاب میکند. میخواهند با ادبیات معاصر ایران آشنا شوند: این کتاب بخشی از ادبیات معاصر ایران است و برای کسانی که میخواهند با این ادبیات آشنا شوند، مناسب است. به شعرهای فلسفی و معنوی علاقه دارند: اشعار این کتاب با مفاهیم فلسفی و معنوی همراه است، بنابراین برای مخاطبان علاقمند به این موضوعات نیز مناسب است.
رکاب بزن برادر کوچکم رکاب بزن که راه درازی در پیش است. وقت که میگذرد به کجا میرود انبانک طلائی وقتها کجاست نگهبانانش کیستند؟ چه کسی ما را مینویسد چه کسی میخواند چه کسی پاک میکند. ما چون شهاب رها شدهای در تاریکی به دنیا میآئیم و راه افتادن خود را روشن میکنیم... مادر! میان من و این مرغهای دریایی حایل شو میان من و این بلبل و مینا که با خود حرف میزنند و عطسۀ سهرههای سیاه پایانی ندارد مادر! میان من و این نیمروز پائیزی حائل شو میخواهد مرا ببرد و به دست کسی بسپارد که نمیشناسم... میدانم که سرانجام آن قطار سپید میرسد تو قدم بیرون میگذاری و قطار مثل تکه یخی آب میشود قطاری که یگانه مسافر آن تویی و از مبدا من به مقصد من روانی... نه، این بارانها همان نیست که بر سر کودکی میبارید او به هر چه که دست میکشید قلبی میبخشید بر هر چهره که بال میگشود دسته گلی برجا مینهاد طوری که شکل انار میترکید و از گوشۀ هر سطری میچکید.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir