نامه به سیمین نوشته ابراهیم گلستان «نامه به سیمین»، پاسخِ صدوسهصفحهای ابراهیم گلستان است به نامه سیمین دانشور پس از شش ماه تأخیر از زمان دریافت نامه. نامه با چند قصه آغاز میشود. ابراهیم گلستان این قصهها را میگوید تا از حسهایی حرف بزند که بهقول خودش عقل ردشان میکند اما در او هست و قبولشان دارد. «در آینده، اگر آیندهیی بماند، شاید آن چیزهایی که امروز در عقلیات نیستند و حتی در رنگ خرافات بهچشم امروزی میآیند، جایی در عقلیات و علوم تجربهشده پیدا کنند.» قصههای گلستان درباره احضار ارواح است و فال قهوهای که درست از آب درمیآید و بعد هم بهقول گلستان «حرف توی حرف میآید، خب بیاید!» از اینجا به بعدِ نامه پاسخهایی است که گلستان برای مطالب سیمین در نامهاش آماده کرده. از مهاجرتِ بهزعم دانشور «بیدلیلِ» ابراهیم گلستان، تا تقسیمِ تاریخ به چهار دوره فاجعهبار برای سرزمینی که گلستان ترکش کرده و البته معتقد است مهاجرتش از همان تهران، از خانه دروس انجام شده بود و «وقتی هم سردبیر اُرگان روزانه حزب توده» بود و «وقتی رئیس کمیته ولایتی مازندران شرقی» بود. اما آن چهار اتفاق که سیمین از آن نوشته بود: عرب آمد و پیش از آن اسکندر آمد و بعد از آن مغول آمد و بعد هم استعمار. گلستان نظری خلافِ دیگران دارد به این دوران و برای آنکه نظرش را برساند پای تاریخ چند صد ساله ایران و غرب را بهمیان میآورد و همین تسلطِ او بر تاریخ، آنهم در نامهای خصوصی است، که یکهست در میان روشنفکران ما دستکم نویسندگان معاصر ما. از تاریخ و تبارِ استعمار و تلقیدیگرگونه گلستان که بگذریم، نامه، تکههای خواندنی بسیاری دارد درباره شخصیتهایی که همه از چهرههای شاخص فرهنگ و سیاست بودهاند، از عاشورزاده و بهآذین و چوبک و صادق هدایت تا بازرگان و خانلری و دکتر مصباحزاده و دیگران و البته نیما و فروغ و جلال آلاحمد....