کتاب «موسیقی شناسی: فرهنگ تحلیلی مفاهیم» نوشته بابک احمدی، فرهنگ تحلیلی و جامعی است که مهمترین مفاهیم حوزه موسیقیشناسی را با زبانی ساده و قابل فهم توضیح میدهد. این کتاب به عنوان یک گفتمان بینرشتهای، مباحث موسیقی را از منظرهای مختلفی چون تاریخ موسیقی، مبانی نظری، فلسفه، زیباییشناسی، روششناسی، علوم طبیعی و علوم انسانی بررسی میکند. در این اثر، بابک احمدی تلاش کرده است تا پیچیدهترین مفاهیم موسیقیشناسی را در قالب مدخلهایی مستقل و مرتبط با هم ارائه دهد؛ مفاهیمی که هم در گستره کلی موسیقی و هم در حوزههای تخصصیتر کاربرد دارند. کتاب شامل موضوعاتی مانند صوتشناسی، تاریخ موسیقی، سازشناسی، فرمهای موسیقایی، فنون آهنگسازی و نوازندگی، نظریه، تحلیل و نقد موسیقی و ارتباط موسیقی با سایر هنرها و شاخههای علوم و فلسفه است. این فرهنگ تحلیلی به عنوان راهنمای نظری برای فهم بهتر گفتمانهای بینرشتهای در حوزه هنر و موسیقی، برای دانشجویان رشتههای موسیقی و حتی هنرآموزان رشتههای غیرموسیقایی نیز بسیار مفید است.
ویژگیهای کلیدی کتاب: ارائه تحلیلی و ساده مفاهیم پیچیده موسیقیشناسی، پوشش گسترده مباحث تاریخی، فلسفی، زیباییشناسی و فنی موسیقی، بینرشتهای بودن و ارتباط موسیقی با علوم انسانی و طبیعی، مناسب برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان به موسیقی و هنر، این کتاب منبعی ارزشمند برای کسانی است که میخواهند درک عمیق و جامعتری از موسیقی و مفاهیم مرتبط با آن پیدا کنند. کتاب «موسیقی شناسی - فرهنگ تحلیلی مفاهیم»، مفاهیم پیچیده موسیقی را با زبانی ساده و قابل فهم توضیح میدهد تا مخاطبان با پیشزمینههای مختلف بتوانند به درک بهتری از مباحث موسیقیشناسی برسند. در این کتاب، نویسنده با استفاده از تعاریف روشن، مثالهای ملموس و توضیحات گامبهگام، مفاهیمی مانند ریتم، ملودی، هارمونی، گامها، آکوردها و سایر عناصر موسیقی را به صورت کاربردی و قابل فهم ارائه میکند. این رویکرد آموزشی به گونهای است که حتی کسانی که تازه وارد دنیای موسیقی شدهاند، بتوانند با مفاهیم تئوری موسیقی آشنا شده و آنها را درک کنند. همچنین، کتاب با بهرهگیری از ساختار منظم و طبقهبندی شده، مفاهیم را به صورت مرحلهای و از ساده به پیچیده توضیح میدهد و از اصطلاحات تخصصی با توضیحات کافی استفاده میکند تا خواننده دچار ابهام نشود. به طور خلاصه، «موسیقی شناسی - فرهنگ تحلیلی مفاهیم» با بیان ساده و تحلیلی، آموزش مفاهیم موسیقی را برای دانشجویان، هنرجویان و علاقهمندان به موسیقی تسهیل میکند و به عنوان یک راهنمای کاربردی در فهم زبان موسیقی عمل مینماید.
دانشجویان و هنرآموزان موسیقی: این کتاب به عنوان یک راهنمای جامع و تحلیلی، مفاهیم پایه و تخصصی موسیقیشناسی را به زبانی ساده و روشن توضیح میدهد و به درک عمیقتر مباحث تئوری موسیقی کمک میکند. دانشجویان و علاقهمندان به رشتههای هنری غیرموسیقایی: کتاب با ارائه رویکردی بینرشتهای به موسیقی، ارتباط آن را با سایر هنرها، علوم انسانی و فلسفه بررسی میکند و برای درک بهتر این ارتباطات مفید است. پژوهشگران و منتقدان موسیقی: این اثر به عنوان یک فرهنگ تحلیلی، مفاهیم کلیدی موسیقیشناسی را از زوایای مختلف بررسی میکند و به آنها در تحلیل و نقد آثار موسیقی یاری میرساند. افرادی که به دنبال درک عمیقتر و چندجانبه از موسیقی هستند: کتاب به خوانندگان کمک میکند تا موسیقی را نه فقط به عنوان یک هنر، بلکه به عنوان یک پدیده فرهنگی، اجتماعی و فلسفی درک کنند. به طور خلاصه، این کتاب برای هر کسی که میخواهد دانش خود را در زمینه موسیقی گسترش دهد و با مفاهیم و رویکردهای مختلف موسیقیشناسی آشنا شود، مناسب است.
«اخلاق و موسیقی ETHICS AND MUSIC، ریشهٔ واژهٔ ethics لغتِ یونانی ethos به معنای «اخلاق» و نیز «شیوهٔ زندگی جمعی» است. لغت یونانی ethikos که همان معنای «اخلاق» را دارد در لاتینی به لغت moralis ترجمه شد. از آن لغت لاتینی واژهٔ moral در زبانهای اروپایی رایج شد که در آغاز فرقی با ethics نداشت، امّا امروز این دو با یکدیگر تفاوت دارند. واژهٔ ethics که معمولاً آن را به معنای اخلاق به کار میبریم سه معنای اصلی دارد: 1) بخشی از فلسفه که موضوع آن اهداف کردار انسانها و شرایط فردی و جمعی زندگی نیک باشد، به این معنا اخلاق روشنگر کنش درست و بنیاد ارزشها است؛ 2) آیینی که محتوای زندگی نیک، و نیز محتوای هنجارمند قاعدههایی را که امکان زندگی نیک را فراهم میآورند، بررسی میکند؛ 3) آگاهی از قاعدهها و ارزشهایی که راهنمای کرداری یک گروه معین اجتماعی باشند (مثلاً اخلاق پزشکی، اخلاق روزنامهنگاری). واژهٔ moral که آن را هم به فارسی اخلاق میخوانیم (و برخی آن را به «اخلاقیات» برگرداندهاند) دو معنای اصلی دارد: 1)مجموعهٔ بیش و کم منظم قواعد، هنجارها و ارزشهایی که راهنمای کنشهای نیک و درست افراد باشند (مثل قواعد اخلاق بایاشناسانه به معنای دستورهایی به فرد که حدود اعمال او را تعیین میکنند)؛ 2)اندیشههایی دربارهٔ این قواعد، هنجارها و ارزشها، مفاهیم کلّی نیک و بد، و ملاکهای اصلی نیکی و کنش درست. مثلاً میپرسیم آیا ملاک درستی یک کنش فایده بردن از آن است، یا طلب خوشبختی، یا اموری دیگر؟ الگوهای پیشبرد بحث از اخلاق در فلسفه فراوان و متنوعاند. چهار الگوی مهم از آن میان عبارتاند از: 1) اخلاق عملی که ارسطو پیش کشیده و مرتبط است به حکمت عملی (فرونسیس) که او در کتاب اخلاق نیکوماخوس از آن یاد کرده و متوجه خوشبختی انسان است، و ابزار دسترسی به سعادت را در کاربرد عقلانی شیوههایی میداند که باید در عمل سنجیده شوند؛ 2) اخلاق بایاشناسانه به معنای رشتهای از فرمانها و دستورها که جهت زیست اخلاقی اجرای آنها اجباری است. ده فرمان کتاب مقدس، حکمهای اخلاقیایمانوئل کانت در کتاب مبانی متافیزیکی اخلاق (1785)، و قانون طلایی اخلاق «کاری را با دیگران انجام بده که بخواهی و بپذیری که دیگران با تو انجام دهند»، از نمونههای اخلاق بایاشناسانهاند؛ 3) اخلاق فرجامشناسانه یا اخلاق فایدهگرا که جان استوارت میل، جرمی بنتام و شماری از متفکران سدهٔ نوزدهم پیش کشیدند و توجیه نهایی کنش اخلاقی را در وجود حداکثر فایده و بهرهٔ آن برای حداکثر مردم میداند؛ 4)اخلاق به عنوان خواست قدرت که درستی احکام اخلاقی را تاریخی و نسبی میداند. فریدریش نیچه نشان داد که اخلاق ساخته و پرداختهٔ قدرتمندان است و در خدمت حفظ سلطهٔ آنان به کار میرود. از نظر نیچه رهایی از این اخلاق و «فراسوی نیک و بد» زیستن، کار انسان والای آینده خواهد بود. »
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir