در بخشی از کتاب می خوانیم :
با راه یابی سریع کشورهای بلوک شرق به اتحادیه ی اروپا، قرار بود تفاوت هایی که در تاریخ، تجربه ی زندگی، اقتصاد و فرهنگ شرق و غرب وجود دارد از بین برود؛ اما هیچ کس حواسش به این مسئله نبود که برای رسیدن به دموکراسی هیچ راهِ میان بری وجود ندارد. هیچ کس حواسش به شوک روانی ای نبود که احتمالا میلیون ها شهروند طیِ فروپاشیِ یک نظام سیاسیِ فراگیر و دوران گذارِ پس از فروپاشی تجربه می کردند. بنا بود اروپای شرقی غرق شادی و سرور شود؛ همین طور هم شد، اما نه برای مدتی طولانی. ده سالی که گذشت، همه دهان باز کردند به متهم کردن اتحادیه ی اروپا به نواستعماری، استثمار و ایجاد اقتصاد نابرابر و بنای نالیدن از نبودِ کار و دموکراسی گذاشتند.
تمام آن سال هایی که حکومت کمونیستی مردم را با اعمال زور وادار به اطاعت می کرد و می خواست خلقِ سر به راه بسازد، ناسیونالیسم به نیرویی مثبت و حیاتی برای حفظ هویت ملی، فرهنگ، زبان و مذهب بدل شد. برای همین، در سال هایی که شمار افرادی که جهانی سازی را تهدیدی تازه و شکل جدیدی از تمامیت خواهی تلقی می کردند بیشتر شد، همان «سازوکار محافظت از هویت» دوباره به کار افتاد و مردم به سوی چیزی برگشتند که برایشان آشنا بود: ناسیونالیسم. این جریان بیشر در شرق اروپا دیده می شد، اما غربی ها هم به تدریج با آنها هم صدا شدند.
یاس و ناکامی روبه روز فراگیرتر و شدیدتر می شود و نمود آن هم ظهور احزاب راست افراطی و جنبش های جدایی طلبانه است. اما امروز چه چیزی به آنها نیرو می بخشد؟ علت برآمدن شعارهایی نظیر «خون پاک» و مقبولیت روزافزون ناسیونالیسم افراطی و بیگانه هراسی در میان جوانان مجارستان و اسلواکی و جمهوی چک و حتی لهستان چیست؟ لهستانی که یکی از پر رونق ترین کشورهای اروپا و تنها عضو اتحادیه ی اروپاست که مثلا بعد از بحران اقتصادی، دوران رکود را تجربه نکرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir