کتاب قیام مختار شرح قیام مختار ثقفی یکی از شیعیان امام حسین (ع) است که پس از پنج سال از واقعه کربلا به خونخواهی امام، علیه یزیدیان قیام کرد و آنان را به سزای اعمالشان رساند. "ماهیت قیام مختار بن ابی عبید ثقفی"، "شهید زید بن علی(ع)"، "شهید فخ" و ... از جمله اثار این پژوهشگر به شمار می رود که می توان گفت کتاب "قیام مختار" وی به عنوان کاملترین کتابی که در مورد مختار و قیام وی نگاشته شده است، به شمار می رود. در بخشی از این کتاب میخوانیم: مختار گروهی را به نزد ابراهیم فرستاد. ابراهیم شرایط خود را گفت. مختار به نزد ابراهیم رفت و اجازه نامه ای را که برای قیام از محمدحنفیه گرفته بود، به او نشان داد. ابراهیم با مختار قرار گذاشت که فردای آن روز برای بیعت به خانة مختار برود. وقتی مختار خبر آمدن ابراهیم اشتر را شنید، از شادی پابرهنه بیرون دوید و ابراهیم را در آغوش کشید و همراه با بزرگان شیعه به خانه رفتند. مختار مردی سخنور بود و چنان از مصائب اهل بیت علیهم السّلام و فاجعة کربلا یاد کرد، که ابراهیم و اهل مجلس به گریه افتادند. سپس مختار به ابراهیم گفت: چاره چیست و تو چه می فرمایی؟ ابراهیم پاسخ داد: من چاره ای جز قیام نمی بینم. با تو بیعت می کنم همانگونه که دیگر شیعیان بیعت کرده اند.. ان شاءالله شام را زیر و زبر می کنیم و قاتلان اباعبدالله الحسین (ع) را به سزای اعمالشان می رسانیم. بعد دست مختار را گرفت و با او بیعت کرد. همة شیعیان شاد شدند، قرار گذاشتند که شب پنجشنبه قیام کنند و علامت قیام این باشد که هر کس با مختار بیعت کرده است روی پشت بام خانه خود، آتش روشن کند و تا آن روز هر کس، هر اندازه می تواند سلاح تهیه کند. عبدالله بن مطیع همان شب از جاسوسان خود شنید که مختار و شیعیان قصد شورش دارند. همه کشندگان سیدالشهدا را به دارالاماره دعوت کرد و به آنها گفت: همه شما در کربلا بوده اید و می دانید که اگر مختار پیروز شود، همان بلایی را بر سر شما می آورد که شما بر سر حسین (ع) و خاندان او آورده اید. یکی از اشقیا گفت: بدتر خواهد کرد، هیچ جاره ای نیست مگر اینکه ما پیشدستی کنیم و او به حله ببریم. قرار گذاشتند همه محله های کوفه را محاصره کنند تا کسی نتواند به کمک مختار برود. عبدالله بن مطیع، کعب بن کعب رابه محله جنابه فرستاد و به او گفت: هر شیعه ای را دیدی، بی درنگ او را بکش. زحر بن قیس را به میدان سالم فرستاد. شمر معلون را به محله بنی کنده فرستاد و یزید بن حارث را به محله بنی مزاد. به شبث بن ربعی گفت: تو با سواران خود در سبخه باش که به دیگران کمک برسانی. و همین طور هر یک از کفار را با گروهی به محله ای روانه کرد و همه راه ها، گذرها و محله ها به محاصره در آمد. ایاس بن مضارب با دویست سوار و 50 پیاده با 10 مشعل در بازارها می گشتند و نگهبانی می دادند. اتفاقا آن شب ابراهیم اشتر با 100 مرد از خاندان خود که همه در رکاب امیرالمومنین (ع) جنگیده بودند، به قصد رفتن به خانه مختار سواره به راه افتادند. همه شمشیر حمایل کرده بودند، اما نیزه نداشتند. رسم عرب بود که همیشه مسلح باشند.