در مسجد جماعت مسلمانان نشسته بودند. جماعتی از چهره های آشنا؛ خلیفه هم بود ... فاطمه را اندوهی سترگ بر دل سنگینی می کرد. آهی جگرسوز برکشید و خلقی را به گریه افکند. آنگاه سکوتی غریب و مادر داد سخن داد.
هیچ کس جز تو ندانست که فاطمه را چه می شود. هیچ کس جز تو نتوانست سوز کلام فاطمه را حس کند که درک خطبه فاطمی تنها از عقیله بنی هاشم برآید. با همه کودکی ات واژه به واژه سخنان مادر را چون دری گران به صدف سینه سپردی تا روزگار خطبه فدک را از زبان صادق تو روایت کند و این گونه است که هیچ زبانی را یارای آن نیست که در راستی این خطبه تردید کند؛ چرا که راوی زینب است و از زینب جز صدق برنیاید.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir