یک روز خرس خواهر متوجه دندان لقی در دهانش شد، او از برادرش کمک خواست و خرس برادر که خوابش می آمد، توی رختخوابش چرخی خورد و گفت به آن زبان بزن تا بیفتد بعد هم بگذار زیر متکایت تا پری بیاد و یک سکه نو جای آن بگذارد. سر میز صبحانه خواهر دندانش را به مامان نشان داد و مامان گفت اگر دندانت نیفتاد تو را به دندانپزشکی می برم. مامان و خواهر به مدرسه دنبال برادر رفتند تا همه با هم به دندانپزشکی بروند. خرس برادر روی صندلی توله خرس ها نشست و دکتر دندان او را معاینه کرد، دکتر گفت که آن را کرم خورده و باید دندانش را با مواد پر کننده درست کند. حالا نوبت خواهر بود که روی آن صندلی بشیند اما او حسابی ترسیده بود و ……
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir