کتاب «سرگذشت استعمار 12: بازی بزرگ» نوشته مهدی میرکیایی، جلد دوازدهم از مجموعه پانزده جلدی «سرگذشت استعمار» است. این کتاب به بررسی توطئهها و تفرقههای انگلیس در دوران جنگهای ایران و روسیه میپردازد و نقش پنهان غرب در شکست قاجار از روسیه تزاری را روایت میکند. داستان با سفر دو غریبه از تبریز به سمت استرآباد (گرگان امروزی) آغاز میشود؛ یکی از آنها مردی است که خود را تاجری انگلیسی معرفی میکند و دیگری فردی با دستار سبز که خود را سید کرامت علی مینامد. این دو در میان قبایل ترکمن به ترویج اخبار شکست ایران و ضعف ارتش قاجار میپردازند و تلاش میکنند روحیه ایرانیان را تضعیف کنند و جداییافکنی میان قبایل ترکمن و افغان ایجاد نمایند. مرد تاجری انگلیسی در واقع سروان آرتور کانالی، افسر ارتش بریتانیا و مامور سفیر انگلیس در ایران است که مأموریت دارد با پخش اطلاعات نادرست و دسیسهچینی، زمینه شکست ایران و جدایی بخشهایی از کشور را فراهم کند. کتاب به شکل داستانی و تاریخی، چهره پنهان سیاستهای استعماری غرب را در ایران آن دوران نشان میدهد و به مخاطب نوجوان و جوان کمک میکند تا با زبانی جذاب و قابل فهم، پیچیدگیهای سیاسی و نظامی آن زمان را درک کند. کتاب «بازی بزرگ» با روایت داستانی از توطئههای انگلیس در دوران جنگهای ایران و روسیه، تصویری از چگونگی دخالتهای استعماری در تاریخ معاصر ایران ارائه میدهد و برای نوجوانان و علاقهمندان به تاریخ، منبعی آموزنده و جذاب است.
بخشهای کتاب «سرگذشت استعمار 12: بازی بزرگ» که به نقش انگلیس در جنگهای ایران و روسیه میپردازند، به طور مشخص روایت دخالتهای انگلیس در تضعیف روحیه ایرانیان و ایجاد تفرقه میان قبایل ترکمن و افغان است. در این کتاب، داستان سفر دو نفر به نامهای تاجری انگلیسی (سروان آرتور کانالی) و سید کرامت علی به مناطق ترکمننشین روایت میشود که هدفشان پخش اطلاعات نادرست درباره شکست ایران در جنگ با روسیه و تضعیف مقاومت ایرانیان است. این بخشها نشان میدهد چگونه انگلیسیها با دسیسهچینی و اطلاعات غلط، زمینه شکست ایران در جنگهای قاجار با روسیه تزاری را فراهم کردند. همچنین کتاب به نقش انگلیس در حمایت از روسیه و همکاری محرمانه آنان در جریان جنگهای ایران و روسیه اشاره دارد؛ از جمله گزارش اسرار نظامی ایران به روسها و تحمیل صلح به ایران در شرایطی که اوضاع به نفع ایران بود، که همه این موارد در بخشهایی از کتاب بررسی شده است. در مجموع، کتاب «بازی بزرگ» با تمرکز بر توطئهها و دخالتهای انگلیس در جنگهای ایران و روسیه، بخشهایی را به شرح نحوه تأثیرگذاری انگلیس در شکست ایران، ایجاد اختلافات داخلی و همکاری با روسیه تزاری اختصاص داده است که به صورت داستانی و مستند روایت میشود.
کتاب «سرگذشت استعمار 12: بازی بزرگ» به ویژه برای نوجوانان علاقهمند به تاریخ، بهویژه تاریخ ایران، توصیه میشود. این کتاب با روایت داستانی و جذاب، توطئهها و دخالتهای انگلیس در دوران جنگهای ایران و روسیه را شرح میدهد و به مخاطبان کمک میکند تا واقعیتهای تاریخی استعمار غرب را بهتر درک کنند. علاوه بر نوجوانان، این کتاب برای همه افراد حقجو و علاقهمند به گسترش دانش تاریخی نیز مناسب است و میتواند برای کسانی که میخواهند با سیاستهای استعماری غرب و تأثیرات آن بر ایران آشنا شوند، منبعی آموزنده باشد. مخاطبان توصیه شده: نوجوانان و جوانان علاقهمند به تاریخ ایران و جهان، دانشآموزان و مخاطبانی که به دنبال مطالعهای داستانی و مستند درباره تاریخ معاصر ایران هستند، افراد حقجو و علاقهمند به گسترش دانش تاریخی و عموم مخاطبانی که میخواهند واقعیتهای استعمار و سیاستهای استعماری را بهتر بشناسند. این کتاب با زبان ساده و داستانی، گزینهای عالی برای آشنایی با تاریخ استعمار و نقش پنهان انگلیس در شکست ایران در جنگ با روسیه است.
«در همین روزها مردی که خودش را تاجری انگلیسی معرفی میکرد، همراه فردی هندی که مانند سادات دستار سبزی به سربسته بود و ادعا میکرد نامش «سیدکرامتعلی» است، از تبریز بهسوی استرآباد، گرگان امروزی، به راه افتادند. تاجر انگلیسی مانند سیدکرامتعلی، فارسی و ترکمنی را بهخوبی صحبت میکرد. آنها در استرآباد توقف نکردند و بهسرعت به دیدار قبایل ترکمنی که در بیرون شهر اقامت داشتند، رفتند. مرد انگلیسی مدعی بود برای خرید پارچه از «خیوه» شهری که امروز در کشور ازبکستان قرار دارد راهی سفر شده است. این دو مسافر در میان ترکمنها از حوادثی که در قفقاز رخداده بود، جنگهای ایران و روسیه و شکست سخت ایران صحبت میکردند. دو غریبه عجلهای برای ادامهٔ سفر نداشتند. آنها پس از دیدار با گروهی از ترکمنها به ملاقات دستهای دیگر میرفتند و در هر جمعی که مینشستند اصرار داشتند تا آنچه را از شکست سنگین ایران از روسیه دیده بودند، تعریف کنند. سیدکرامتعلی تأکید میکرد که ارتش ایران بسیار ضعیف شده است و در هر گوشهٔ کشور، اگر کسی پرچم استقلال و جدایی از ایران را بلند کند، پیروزیاش حتمی است. این دو مسافر، چهار ماه را در میان ترکمنها گذراندند و درحالیکه وانمود میکردند بهسوی خیوه میروند، راه خود را کج کرده، راهی مشهد شدند. در حقیقت، مردی که خود را تاجر معرفی میکرد. «سروان آرتور کانالی» افسر ارتش انگلستان بود که سفیر انگلستان در ایران او را مأمور کرده بود تا اخبار شکست ایران و ضعف ارتش آن را میان ترکمنها و افغانها پراکنده، آنها را به جدایی از ایران تشویق کند.
کانالی در مشهد از وجود دستیار هندیاش کرامت علی بهرهٔ فراوانی برد. کرامت علی که مدعی بود سید است و به بحثهای دینی علاقه دارد، با سه نفر از روحانیون مشهد آشنا و سپس دوست صمیمی شد.
در همین روزها، وزیر شهر هرات به دیدار والی خراسان آمده بود. سروان کانالی که اینجا هم خودش را تاجر معرفی میکرد با کمک این سه روحانی به ملاقات وزیر هرات رفت و پس از مدتی، همراه او راهی آن شهر شد.
ورود کانالی و کرامت علی به هرات، همراه وزیر شهر، توجه مردم را به آنها بیشتر کرد؛ با این وضع، اهالی هرات حرفهای آنها را بهتر قبول میکردند. سروان کانالی در هرات هم ماجراهایی را از شکستهای عباس میرزا تعریف میکرد و با حیرت افغانها مواجه میشد؛ آنها باور نمیکردند که ارتش ایران از روسیه شکستخورده است. کانالی بهسختی تلاش میکرد تا به افغانها بقبولاند که ایران دیگر صاحب ارتش قدرتمندی نیست. »
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir