می دونم به تو بد کردم، به تو هیچ توجهی نداشتم، حقوقت رو پایمال کردم، فقط به خواسته های خودم فکر کردم، غرق خودخواهی بودم و اصلا درکت نکردم؛ اما حالا بیدار شدم. میخوام جبران کنم. به من یک بار، فقط یک بار دیگه فرصت بده. هر تضمینی بخوای، میدم. فقط بمون.
قبلا هم چندبار این حرفا رو زدی. مثل همیشه تا خواستم ترکت کنم، بیدار شدی. به قول معرف <<پشیمانی در دام چه سود؟>> اگر خودخواهی هات تموم نشده، تحمیل نکن. با تحمیل اوضاع بدتر هم میشه.
این بار با دفعات پیش فرق داره. این دفعه باورم شده که میخوای ترکم کنی ...
وقتی سر سفره ی عقد نشستند،هیچ تصوری از خوشبختی نداشتند. گمان می کردند همین که همدیگر را دوست دارند کافی است. بزرگترین مشکل آنها این بود که نمی دانستند خوشبختی به ارتباط سالم نیاز دارد. به همین علت بلد نبودند با احترام و محبت باهم صحبت کنند. به اسم شوخی، همدیگر را تحقیر می کردند و به هر بهانه ای قهر. آنها مهارت برقراری ارتباط سالم با یکدیگر را یاد نگرفته بودند. نمی داستند رابطه ی سالم چگونه به وجود می آید. از نقش خودشان در بهبود ارتباطشان بی اطلاع بودند. آنها نمی دانستند چگونه رابطه ی خودشان را از "ویروس های ارتباط" حفظ کنند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir