به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







عظمت نبوغ - زندگی پرشور بالزاک









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

اگر به زندگی شخصیت‌های بزرگ ادبیات علاقه‌مندید و می‌خواهید سفری پرشور به دنیای نویسنده‌ای برجسته و تاثیرگذار داشته باشید، کتاب «عظمت نبوغ؛ زندگی پرشور بالزاک» انتخابی خارق‌العاده است. این اثر جذاب نوشته لئون تورن، داستان زندگی انوره دو بالزاک را در قالبی داستانی و خواندنی روایت می‌کند؛ از دوران کودکی تا اوج موفقیت‌های ادبی، با تمامی دشواری‌ها، فراز و نشیب‌ها و رازهایی که این نویسنده بزرگ فرانسوی پشت خلق آثار ماندگارش پنهان کرده است. کتاب «عظمت نبوغ؛ زندگی پرشور بالزاک» مسیری است به سوی شناخت دنیای ادبیات، جامعه و روح یک نبوغ پایدار. خواندن این کتاب تجربه‌ای فراموش‌نشدنی برای هر علاقه‌مند به ادبیات و شناخت شخصیت‌های تاریخی است.

درباره کتاب «عظمت نبوغ؛ زندگی پرشور بالزاک»

انوره دو بالزاک، زاده 1799 و درگذشته 1850، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان فرانسوی و بنیان‌گذاران مکتب رئالیسم در ادبیات اروپاست. او با خلق شخصیت‌هایی پیچیده و چندبعدی و شرح دقیق و بی‌رحمانه جامعه فرانسه، نقشی بی‌بدیل در شکل‌گیری ادبیات مدرن ایفا کرد. بالزاک نه‌تنها ادبیات را تغییر داد، بلکه با مهارتش در تلفیق معنا و مکان، پاریس را به‌گونه‌ای زنده کرد که همچون کاراکتری جان‌دار در داستان‌هایش ظاهر شد. دوران کودکی بالزاک سرشار از سختی‌ها و فشارهای تربیتی و محیطی بود که بر روحیات پرشورش اثر عمیقی گذاشت و او را در مقابل محدودیت‌های زمان خود مقاوم ساخت. تلاش‌های او در مشاغل مختلف چون حقوق، نشر، چاپ و تجارت با شکست‌هایی همراه بود، ولی نور امید در کتاب «کمدی انسانی» به او امکان داد انعکاس مفصل و همه‌جانبه‌ای از زندگی اجتماعی و انسانی را در قالب ادبیات خلق کند. رمان‌های شناخته شده‌ای مثل «چرم ساغری»، «اوژنی گرانده»، «باباگوریو»، «زنبق‌دره» و «آرزوهای بربادرفته» از دستاوردهای بالزاک هستند که هرکدام به نحوی بیانگر زاویه‌ای از زندگی و جامعه زمانه او‌اند. سبک کاری خاص او شب‌زنده‌داری‌ها و تمرکز تمام‌عیارش بود که نهایتاً بر سلامت جسمانی‌اش تاثیر گذاشت و منجر به مرگش در سن 51 سالگی شد. کتاب «عظمت نبوغ» اثری است که لئون تورن آن را با نگاهی داستان‌گونه نوشته است تا نه فقط به بیان زندگی بالزاک بپردازد، بلکه ژرفای احساسات و انگیزه‌های درونی او را به شیوه‌ای جذاب و گیرا به مخاطب منتقل کند.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
خواندن این کتاب فرصتی است برای شناخت عمیق‌تر یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان تاریخ ادبیات که آن‌قدر آثارش در ادبیات جهان بزرگ و بی‌بدیل هستند که هیچ مطالعه‌دانی نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. «عظمت نبوغ» نه فقط یک زندگی‌نامه خشک، بلکه سفری هیجان‌انگیز به دنیای درون و بیرون بالزاک است؛ دنیایی آمیخته از موفقیت‌ها و شکست‌ها، امید و ناامیدی، نور و سایه. اگر می‌خواهید بفهمید چگونه یک ذهن نبوغ‌آمیز از دل دشواری‌ها و پیچیدگی‌های زمانه برمی‌خیزد و به ماندگاری می‌رسد، این کتاب راهنمایی بی‌نظیر برای شماست. همچنین با مطالعه این اثر، درک بهتری از ادبیات رئالیسم و جایگاه تاریخی بالزاک در آن پیدا خواهید کرد.

خواندن کتاب «عظمت نبوغ؛ زندگی پرشور بالزاک» را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به مطالعه زندگی‌نامه نویسندگان بزرگ، دوستداران داستان‌های تاریخی و ادبی، طرفداران ادبیات رئالیسم و تاریخ ادبیات اروپا، دانشجویان ادبیات و پژوهشگران حوزه زبان و ادبیات فرانسه و کسانی که دنبال الهام‌بخشی از زندگی پرچالش و انقلابی یک ذهن خلاق هستند.

در بخشی از کتاب «عظمت نبوغ؛ زندگی پرشور بالزاک» می‌خوانیم

«هر بامداد، ابدیتی از اوقات فراغت را آغاز می‌کرد. هر شامگاه در برابر پنجره شیروانی، پایان‌ناپذیری درخشانی را برمی‌افراشت که نگاه فیلسوفان جوان دوست دارد در آن به‌دنبال رازهای جاودانگی روح، صفت‌های خدایی، قدرت‌های غیرقابل تصور ذهن و فضیلت یگانه عشق، همچون بازتاب سرود افلاک به جست‌وجو بپردازد. ولی انسان در طول هفته‌ها و ماه‌ها، از بام تا شام، با قدم‌های بلند با تصمیم شدید و تفکر نابارور، پیش می‌رود. سقف دیگر همان صفحه سوزان کوره نبود. اما باران زمانی که باد شمال آن را به‌صورت رگبار می‌راند، در آن نفوذ می‌کرد. ولی احساس مطبوعی بود؛ در پناهگاه در خانه خود، احساس راحتی کردن، بهره‌مندی از همراهی شعله چراغی روغنی که حرارتش برای ملایم‌کردن هوا کفایت می‌کند. و در بالای سر، صدای ضربه‌هایی که به سفال‌ها وارد می‌شود. مرد جرعه‌جرعه قهوه داغ می‌نوشد. پیانو را می‌آزارد. بوی باران پاریسی در گیلویی‌ها را فرومی‌دهد. بعد پر کلاغ می‌دود، می‌جهد، شلاق‌وار حرکت می‌کند. با چه طرح‌های فراوانی باید روبه‌رو شد! یک رمان، دو تراژدی، یک کمدی، و یک اپراکمیک. یک پرونده برای موضوع‌ها، و کیف برای بقیه چیزها. بقیه یعنی چیزهایی که اگر مهم‌ترین نیستند، با تفاوت درخور ملاحظه شمارشان بیشتر است: تمامی فکر سوزانی که به‌محض رسیدن شب همچون لایه‌های مذاب آتش‌فشانی می‌جوشد و پر کلاغ از ثبت تمام آنها انصراف می‌جوید. آه! او به صاحبخانه‌اش چیزی جز واقعیت نگفته بود، او فیلسوف بود، می‌خواست در زندگی نفوذ کند، چرا و چگونه را روشن کند. هیچ کتابی راضی‌اش نمی‌کرد. بدون شک تراژدی راجع بهکرامول را می‌نوشت، قول داده بود. این دلیل خواسته شده بود، به‌نظر خانواده‌اش توجیهی کافی بود. ولی بقیه بیشتر اهمیت داشتند. کرامول می‌توانست منتظر بماند. زمستان رسید. اونوره ظرف سه ماه به‌اندازه شانزده فرانک و هجده سو هیزم سوزاند. ولی بدون شنل کهنه، لباس بابا بالزاک، که اونوره با آن پاهایش را می‌پوشاند، بدون شال پشمی هدیه مادرش که با آن پشتش را از سرما حفظ می‌کرد، بدون قهوه‌ای که درحال جوشیدن مصرف می‌شد، و بدون توده پتوهای کهنه‌ای که او نومید از هدف خودش را زیرشان حبس می‌کرد، بازهم از سرما می‌مرد. دیدارهایش از کتابخانه مسیو، و زمان هضم غذا در رستوران محقر را طولانی می‌کرد، گاهی با زن صاحبخانه که بخاری بزرگی در آشپزخانه‌اش داشت صحبت می‌کرد، و حتی پنج یا شش بار شوخی‌های همسایه زردمویش را که ستوان ارتش بزرگ بود و حال مدیر قرائت‌خانه‌ای شده بود، تحمل کرد.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه