کتاب هوای حوالی حوا مجموعهای از دوازده داستان کوتاه است که هرکدام بهطور مستقل روایت میشوند اما در نهایت ارتباطی معنوی و مفهومی با یکدیگر دارند. این داستانها موضوعات متنوعی از چالشهای اجتماعی و اقتصادی گرفته تا مسائل انسانی و فلسفی را بررسی میکنند. نویسنده با نگاه دقیق و تیزبین خود، دغدغههای روز جامعه را در قالب داستانهایی جذاب و تأثیرگذار ارائه کرده است.
هر داستان این مجموعه با فضایی متفاوت، مفاهیم و موضوعاتی عمیق را بررسی میکند. از مسائلی مانند معیشت و دشواریهای زندگی در دنیای دیجیتال تا دغدغههایی مثل اهدای عضو، جراحی زیبایی، حیوانآزاری، و اسیدپاشی، نویسنده توانسته طیف گستردهای از موضوعات مهم و معاصر را در این کتاب بگنجاند.
برخی از داستانها به رویدادهای تاریخی، مانند دوران مشروطه یا جنگ تحمیلی، اشاره دارند و حس و حال آن دورهها را به زیبایی به تصویر میکشند. درعینحال، برخی داستانها نیز به مسائل روانشناختی مانند یأس فلسفی، پوچگرایی، و مرگآگاهی میپردازند و خواننده را به تأمل درباره زندگی و مرگ وامیدارند.
نویسنده با روایتهای روان و پایانهای غیرمنتظره، خواننده را در جریان داستانها غرق میکند و گاه با چرخشهای داستانی جذاب او را شگفتزده میکند.
کتاب هوای حوالی حوا برای تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی، بهویژه داستانهای کوتاه با مضامین اجتماعی، فلسفی و انسانی مناسب است. اگر به داستانهایی علاقه دارید که علاوه بر سرگرمی، شما را به تأمل درباره مسائل روزمره و چالشهای زندگی و جامعه وادار کنند، این کتاب انتخاب خوبی برای شماست. همچنین، علاقهمندان به تاریخ معاصر و روایتهایی که در بستری از رویدادهای تاریخی شکل گرفتهاند نیز از این کتاب لذت خواهند برد.
رسم طایفهٔ ماست که دختر دم بخت، شله نذری رو هم بزنه.الکی نهها! کلّی آداب و اصول داره. باید اول نیّت کنی، بعد چادر مشکی رو بپیچی دور کمر، قاشق چوبی دسته بلند خانوم جون رو با یه دست بگیری و دیگ رو هم بزنی تا تهش بالا بیاد. بعد با اون یکی دستت پیالهٔ هل و گلاب یا زعفرون داغو آرومآروم بریزی ردِّ قاشق چوبی. اونقدر هم بزنی که قوام بیاد و سفیدی بشه عین زردهٔ تخممرغ! شوخی بردار نیست! حتّی از گره زدن سبزهٔ سیزده بهدر و کوزهٔ چارشنبه سوری رو از آب رودخونهٔ شهرچای پرکردن و به چهار گوشهٔ اتاق پاچیدن، جدّیتره.فوت و فنّش رو خانوم جون خدابیامرز، یادم داده بود. نسبتش یک به هفته. یه واحد برنج، هفت واحد مخلّفات. شکر دو برابر و آب پنج برابر برنج باید باشه. خلال بادوم اگه از قبل خیس بخوره، بهتره. واسه شلهزرد زعفرونی مجلسی هم، برنج نیمدونه باید بریزی که لعابدار بشه و وانره تا بتونی با دارچین و گل و پودر نارگیل و پسته تزییناش کنی. ببین، شله زرد باهات حرف میزنه. از تعداد و بزرگی حبابها باید بدونی که برنج مغزپخت شده یا نه. به وقتش باید آب سرد اضافه کنی که حسابی رِی کنه. کشکی نیس که! باید دل بدی که بهت دل بده.خانوم جون یه دست کاسهٔ چینی داشت با گلهای ظریف و خوشرنگ صورتی و ارغوانی و یاسمنی. یه آبگردون هم داشت که کُپِ کاسه بود. با یه ملاقه، کاسه لبالب میشد.تزیین شله زرد بسته به مناسبتش عوض میشد: مولودی، اربعین، نذری، افطاری، ختم انعام و ... .آخ که دلم هزار بار ضعف میرفت تا شله زرد زعفرونی که خلال بادوم اضافه ریخته بودم، تو کاسهٔ چینی گلدار خنک بشه. پنج تا کاسهٔ چینی گلدار قبلی خانوم جون رو خودم شکوندم. عمدی نهها. این آخری هم لبپَره ولی باز ازش دست ورنمیدارم. کلّی خاطرات خوشمزه دارم باهاش! تا شله زرد خودشو بگیره و حاضر بشه واسه توزیع، خانوم جون میاومد و یواشکی دم گوشم میگفت: چارقد ابریشمی گلگلی رو گذاشتم کنار آینه. یه دستی هم به سر و صورتت بکش. حواسش به همه چی بود ماشاللاه!
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir