کتاب "ایکاروس و داستانهای دیگر از نویسندگان آلمانی زبان" به عنوان یک مجموعه غنی از داستانهای کوتاه، نهتنها به عنوان یک اثر ادبی ارزشمند شناخته میشود، بلکه به نوعی پنجرهای است به دنیای فکری و هنری نویسندگان برجستهای که هریک جرقهای از خلاقیت و تأمل را در دل این صفحات به رخ میکشند. در این مجموعه، بیش از صد و سی داستان کوتاه از بیست و چند شاهکار نویسنده بزرگ آلمانی زبان، از قبیل "آرتور شنیتسلر"، "هرمان هسه"، "فرانتس کافکا"، "برتولت برشت"، "هاینریش بل" و "توماس برنهارد" گردآوری شده است.
یکی از داستانهای ویژه این کتاب، "ایکاروس، یک موجود والاتر" اثر "الفریده یه لی نک" است که عنوان این مجموعه به نوعی از آن منبعث شده است و به ما یادآوری میکند که ادبیات میتواند دستاوردهای فلسفی و اجتماعی عمیقی را در خود جای دهد. این کتاب به ما نشان میدهد که داستان کوتاه به عنوان یک فرم ادبی نهتنها در قرن بیستم به اوج خود رسیده، بلکه ریشهها و بنیادهای عمیقتری در ادبیات کهن و افسانههای گذشته دارد. آثار این مجموعه به تنوع و غنای بومی ادبیات آلمان میپردازند و از درونمایههای روانشناختی، اجتماعی و شاعرانه هر یک از داستانها، ما را به مشاهده زوایایی جالب از زندگی و اندیشه بشری دعوت میکنند. انتخاب داستانها به گونهای است که تاریخ تولد نویسندگان، ترتیب زمانبندی این روایتها را مشخص کرده و ما را با سیر تحول ادبیات آشنا میکند.
این اثر برای علاقهمندان به ادبیات داستانی، افرادی که دوست دارند دنیای عمیق و پیچیده احساسات انسانی را در نثر ادبی اوج بگیریم و همچنین کسانی که به تحلیلهای روانشناختی و اجتماعی علاقهمندند، میتواند پیشنهاد گردد. مطالعه این مجموعه، به خصوص برای دانشجویان ادبیات و عاشقان داستان کوتاه، فرصتی برای تعمق در آثار بینظیر و شیواست که همچنان تأثیر خود را در فرهنگ و هنر به جا میگذارد. بنابراین، اگر شما دنبال تجربهای عمیق و غنی از ادبیات مدرن و کلاسیک آلمان هستید، "ایکاروس و داستانهای دیگر از نویسندگان آلمانی زبان" به یاری شما میشتابد.
دیکتاتور از بین بیش از صد متقاضی، یک نفر کفش پاک کن انتخاب میکند و به او دستور میدهد که جز تمیز کردن کفشهای او دست به هیچ کار دیگری نزند. این کار به مرد ساده و دهاتی خیلی میسازد، به سرعت وزن اضافه میکند و در طی سالیان، تفاوت او با اربابش - او فقط از دیکتاتور فرمان میبرد- کم و کمتر میشود، چنان که دیگر از لحاظ ظاهر تقریبا با هم مو نمیزنند. شاید به دلیل آن که کفش پاک کن همان غذایی را میخورد که دیکتاتور. چیزی نمیگذرد که کفش پاک کن دقیقا همان دماغ چاقی را دارد که دیکتاتور و بعد از آن که موی سرش میریزد، همان جمجمهای را دارد که دیکتاتور. از صورتش دهانی گوشتالو و برجسته بیرون زده است و وقتی پوزخند میزند، دندان به نمایش میگذارد. همه، حتی وزرا و معتمدین دیکتاتور از کفش پاک کن میترسند. شبها در حالیکه چکمه به پا دارد، پاها را ضربدری روی هم میاندازد و ساز مینوازد. برای خانوادهاش نامههای طولانی مینویسد و به این ترتیب آوازهاش در تمام کشور پخش میشود...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir