کتاب «جنگ تهیدستان» نوشته اریک وویار، اثری جذاب و تاریخی است که مخاطب را درگیر داستانی پرتنش و پرمعنا میکند. این کتاب برخلاف بسیاری از آثار تاریخی صرف، نگاهی انتقادی و پویا به تاریخ قرن 16 میلادی دارد و در بستر زمان معاصر نیز قابل تأمل است. با مطالعه این اثر، علاوه بر لذت بردن از داستانی پرکشش با روایتی دقیق، به درک بهتر و تازهای از تاریخ مقاومتها و تضادهای بشری دست خواهید یافت که میتواند دید شما را نسبت به چالشهای امروز نیز بازتر کند.
«جنگ تهیدستان» رمانی است در 13 فصل که نخستین آن «ماجرای توماس مونتزر» و آخرین آن «مونتزر سربریده» نام دارد. این اثر درباره سرگذشت توماس مونتزر، یکی از پرشورترین و در عین حال منفورترین پیشوایان مسیحی ضدکلیسا در قرن 16 است. اریک وویار با قلمی جسورانه نقاب تقدس و ظاهرسازی خادمان کلیسا را کنار میزند و تصویر واقعگرایانهای از مبارزات طبقاتی و دینی آن دوران ارائه میدهد. روایت رمان با جملهای به شدت معنادار آغاز میشود: «سکوت کلمهای دروغین است برای آرامش دادن به مظلومان، وگرنه ماندگاری و موفقیت فقط در پیروزی است.» «جنگ تهیدستان» نه فقط یک روایت تاریخی بلکه تلاشی است برای فهم شرایط پیچیده اجتماعی و مذهبی زمان خود که با نشانههای تاریخی و جغرافیایی فراوان گره خورده است. نویسنده در قالب رمان توانسته دست به نقد قدرت دینی و سیاسی زده و جریانی متفاوت و جدی در تاریخ مقاومت طبقاتی را بازگو کند. این کتاب در سال 2019 و پیش از زمان مقرر منتشر شد چرا که نویسنده آن، اریک وویار، معتقد بود وضعیتهای معاصر همچون جنبش جلیقهزردها اهمیت و جذابیت رمان را دو چندان کرده است. این رمان علاوه بر ارزش تاریخی و داستانی خود، فرصتی فراهم میکند تا مخاطب به تفکر عمیقتری درباره عدالت اجتماعی، مقاومت در برابر استبداد و نقش دین در سیاست بپردازد.
برای درک بهتر تاریخ مقاومتهای طبقاتی و مذهبی در اروپا قرن 16 میلادی، برای آشنایی با زندگی توماس مونتزر، شخصیتی بحثبرانگیز که در برابر قدرتهای دینی ایستاد، به دلیل قلم قدرتمند اریک وویار که با روایتی زنده و جذاب، مبارزات و تضادهای تاریخی را به تصویر میکشد، به خاطر نقدهای روشن سیاسی و مذهبی که امروز هم معاصر و کاربردی است، برای کسانی که به ادبیات داستانی با درونمایههای تاریخی و سیاسی علاقه دارند و میخواهند داستانی واقعگرایانه و تحلیلی را تجربه کنند.
«پدرش به دار آویخته شده بود. بدنش در میان سکوت شب، درست مثل یک گونی علوفه، معلق بین زمین و آسمان، آویزان بود. آنها مجبور شده بودند جنازه را شب پایین آورده و روی دوششان حمل کنند. از گلوی او هیچ صدایی بیرون نمیآمد، گویی خاک در دهانش ریخته بودند. بعد از آن، آتش همهچیز را در بر گرفت، درختان بلوط، مزارع، رودخانه ها، بیتیراخهای روی خاکریز، حتی خاکهای بیحاصل و کلیسا را. آن زمان او یازده ساله بود.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir