رمان سلوک بهسوی صبح اثر هرمان هسه، با نثری ساده و مسحورکننده، روایت گر داستان سفری زمینی و درعینحال، روحانی است. مردی آلمانی به نام اچ.اچ که رهبر یک گروه موسیقی است، به سفری ماجراجویانه به همراه انجمنی محرمانه دعوتشده است که اعضای آن، شخصیتهای مشهوری در تاریخ چون پل کله، موتزارت و آلبرتوس مگنوس هستند. شرکتکنندگان در این سفر از محدودیتهای زمان و مکان گذشته و در زوریخ به کشتی نوح برمیخورند و با دون کیشوت ملاقات میکنند. مقصد نهایی این مسافران، مشرق زمین و «آشیانهٔ نور» است؛ جایی که شخصیتهای داستان انتظار دارند تا در آن، به بازیابی روحی و معنوی دست یابند؛ اما هماهنگی و توازنی که در ابتدای سفر میان اعضا وجود داشت، خیلی زود به درگیری و تضادی آشکار تبدیل میشود. هرکدام از مسافران، بقیهٔ گروه را غیرقابلتحمل پنداشته و مسیری جداگانه برای خود انتخاب میکند. در همین حال، اچ.اچ، سایر افراد را مسئول شکست این سفر دانسته و با تلخی فراوان آنها را سرزنش میکند؛ اما مدتها بعد از پایان یافتن سفر، اچ.اچ. با جستوجو در آرشیو انجمن، متوجه نقش خود در ازهمپاشیدگی گروه و همینطور، ماهیت شوم و تهدیدکنندهٔ خود سفر میشود.
سفر ما بهسوی صبح و حلقه ما، یعنی پیوندی که بنیاد آن بود، مهمترین، بلکه تنها چیز ارجمند زندگی من بود، چیزی بود که وجود من در کنار آن سخت ناچیز مینمود و اکنونکه میخواهم این مهمترین چیز، یا دستکم چیز از آن را، ثبت کنم و محفوظ بدارم، آنهمه را جز تودهای تصویر پاشیده از هم نمییابم که در چیزی بازتابیدهاند و این چیز (من) این بنده است و این من، این صفحه آبگینه را، هر جا که از آن سؤالی دارم، جز هیچچیز، جز پوستهٔ زبرین سطحی شیشهای، نمییابم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir