کشته گان بر سر قدرت - از قائم مقام تا هویدا

کتاب «کشته‌گان بر سر قدرت - از قائم مقام تا هویدا» اثر مسعود بهنود به‌واقع یک سفر جذاب و پرماجرا به عمق تاریخ سیاسی ایران را روایت می‌کند، جایی که در آن بیست و یک شخصیت تأثیرگذار و سرنوشت‌ساز، از قائم مقام فراهانی و امیرکبیر گرفته تا هویدا و دکتر فاطمی، جان خویش را بر سر آرمان‌ها و جاه‌طلبی‌های سیاسی خود گذاشتند. این اثر نه‌تنها به توصیف زندگی و زمانه‌ی این افراد می‌پردازد، بلکه به تحلیل دقیق و جامع از آرمان‌ها، چالش‌ها و مضایق موجود در برهه‌های مختلف تاریخی می‌پردازد که هر یک از این سردمداران بر سر قدرت با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده‌اند. با نگاهی به حوادث و وقایع تاریخی، این کتاب سعی دارد تا چرایی و چگونگی این رویدادهای تراژیک را برای مخاطب روشن سازد و در این مسیر، خواننده را به تفکر عمیق‌تری در رابطه با نقش فرد و تاریخ دعوت کند.

خواندن کتاب کشته‌گان بر سر قدرت را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این کتاب به‌ویژه برای علاقه‌مندان به تاریخ سیاسی ایران، دانشجویان رشته‌های تاریخ و علوم سیاسی، پژوهشگران و تحلیل‌گران اجتماعی پیشنهاد می‌شود. هم‌چنین، کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از دنیای پیچیده‌ی قدرت، سیاست و تأثیرات آن بر سرنوشت مردم ایران هستند، می‌توانند با مطالعه‌ی این اثر، تجربه‌ی غنی و آگاهی‌بخشی را کسب کنند.

در بخشی از کتاب کشته‌گان بر سر قدرت می‌خوانیم:

او تنها شاهی بود که برای سرش از سوی مجلس ایران قیمتی گذاشته شد و مجلس مردم را به کشتن او تحریص کرد. البته بعد از برکناری از شاهی، وقتی که دوباره هوس سلطنت به سرش زده بود، اما احمدشاه فرزند دمکرات منش و نرم خوی او که در عمرش نه فرمان قتل کسی را صادر کرده بود نه احتمال این کار می‌رفت، بالاخره پیام قدرت طلب انتظار ( رضاخان ) را با صدای انفجار بمبی در اتاق پهلوی خوابگاهش شنید و صبح فردا خواستار آن شد که وسایل سفرش مهیا شود و برای همیشه از ایران رفت. رضاخان تا بر تخت سلطنت بنشیند دو بار نزدیک بود جان ببازد و وقتی بر سریر قدرت نشست، دست کم مدرس، قوام السلطنه و سرهنگ پولادین نقشه‌هایی برای کشتن وی طرح کردند که بی‌نتیجه ماند و خنثی شد. فرزندش محمدرضا پهلوی یک بار در هفتمین سال سلطنت خود با گلوله ناصر فخرآرایی زخمی شد. گلوله‌ای که راز آن هنوز سر به مهر مانده است. بار دیگر پانزده سالی بعد یک سرباز گارد شاهنشاهی پیرو طرحی که جوانان تحصیلکرده مخالف او ریخته بودند برویش آتش گشود.