کبوتر پر طلا به نوشته سیده مرضیه مرعشی می کوشد با خلق داستانی خوانا بر ترویج داستان های اربعین و فضا سازی معنوی آن به رشد جامعه دست یاری دهد.
رضا نوجوانی 11 ساله است که با پدر و مادر و خواهر و برادر کوچکش در حال پیاده روی در مسیر کربلا است و ستون ها را یکی یکی پشت سر می گذارد که در راه با پسر بچه ای عراقی آشنا می شود و با آنها همسفر می شود.
پسرک عرب جلوی موکبی که بالایش با خط زیبایی نوشته شده بود «موکب حضرت عباس علیه السلام» ایستاد.
دستش را توی هوا تکان داد و با خوشحالی فریاد زد:
«پیدای شان کردم... پیدای شان کردم!»
پدر پسرک که به او ابوحسن می گفتند، پشت میز بزرگی ایستاده بود. با دیدن مهمان ها چهره اش به لبخند باز شد و گفت: «سلام علیکم... خوش آمدید، بفرمایید!»
پسرک با اشتیاقی که در صدایش کاملا پیدا بود
گفت: «بابا بالاخره پیدا کردم!»
ابو حسن با خنده سری تکان داد و با لهجه ی عربی
گفت: «پس شما شدید!»
بابا با تعجب پرسید:«چی شدیم؟»
هم سفرهای حسن، پسر بازیگوش من.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir