کتاب کاترین جانسون: دختر ماهنشین روایت زندگی یکی از الهامبخشترین زنان علم معاصر است. این کتاب با قلم ابونی جوی ویلکینز منتشر شده و زندگی کاترین جانسون، ریاضیدان برجسته آفریقایی - آمریکایی ناسا را برای نوجوانان و حتی بزرگسالان به تصویر میکشد. کاترین جانسون در دورانی که تبعیض نژادی و جنسیتی فراگیر بود، با پشتکار، هوش ریاضی و حمایت خانواده و مربیانش توانست موانع پیشرو را کنار بزند. او از همان کودکی علاقه خاصی به اعداد و شمارش داشت و در دوران مدرسه، استعدادش آشکار شد. جانسون چهاردهساله از دبیرستان فارغالتحصیل شد و پس از دانشگاه، مدتها معلم بود تا سرانجام وارد ناسا شد. در عصر طلایی رقابت فضایی، جانسون وظیفه محاسبات پیچیدهای را بر عهده داشت؛ از جمله تعیین مسیر و زمان پرتابهایی که منجر به سفر انسان به ماه شد. او در شرایطی به این دستاوردها رسید که زنان سیاهپوست اغلب امکان دسترسی به شغلهای علمی را نداشتند. روایت کتاب، مبارزه او با موانع ساختاری و اجتماعی را به تصویر میکشد و شخصیت او را نماد «پرسشگری» و «بلندپروازی» میسازد. کتاب «کاترین جانسون: دختر ماهنشین» فقط روایت زندگی یک زن دانشمند نیست؛ قصهای است پر از انگیزه، همدلی و ایمان به تواناییهای فردی.
قدم نهادن انسان بر سطح ماه، دستاوردی شگرف در تاریخ بشر بود؛ اما این موفقیت بزرگ بدون تلاشهای خستگیناپذیر کاترین جانسون در پشت صحنه امکانپذیر نبود. این دانشمند برجسته نقش کلیدی در عملیات ناسا ایفا کرد؛ آن هم در زمانی که هنوز کامپیوترها جایگزین محاسبهگران انسانی نشده بودند و انجام محاسبات دشوار زمانبندی و مسیر حرکت فضاپیماها برعهده افرادی همچون او بود. امروزه مشارکت زنان در ماموریتهای فضایی موضوعی عادی تلقی میشود، اما قهرمان کتاب «کاترین جانسون: دختر ماهنشین» (DK Life Stories: Katherine Johnson) در دورانی به چنین موفقیتهایی دست یافت که قوانین تبعیضآمیز، سیاهپوستان و سفیدپوستان را در بسیاری از عرصههای عمومی به شکل جدی از هم جدا میکرد. با وجود همه این موانع، کاترین جانسون توانست جای خود را در میان بزرگترین دانشمندان و جمعهای علمی عصر خود پیدا کند. او در چهارده سالگی دبیرستان را به پایان رساند و سپس با نمراتی ممتاز از دانشکده ریاضی فارغالتحصیل شد. پس از مدتی معلمی، با پشت سر گذاشتن فراز و نشیبهای بسیار، به ناسا پیوست و در نهایت در سال 2015 مدال آزادی ریاستجمهوری آمریکا را دریافت کرد. جانسون در این مسیر طولانی همواره با موانع عرفی و قانونی روبرو بود، اما بهجای تسلیم شدن، همیشه راه مبارزه را در پیش گرفت. این دختر بلندپرواز سیاهپوست، با حمایت خانواده و راهنمایی معلمان دلسوزش، هرگز اجازه نداد رؤیاهایش بدون تلاش محققنشده باقی بماند و به یکی پس از دیگری به آنها جامه عمل پوشاند. نویسنده کتاب «کاترین جانسون: دختر ماهنشین» درباره این زندگینامه میگوید: «نوشتن داستان زندگی کاترین برای خود من بسیار الهامبخش بود. امیدوارم که این کتاب به دختران جوان انگیزه و شجاعت روبهرو شدن با ترسهایشان را بدهد، ارزش پشتکار را برایشان آشکار سازد و آنها را به ساختن دنیایی عاری از تبعیض تشویق کند. تلاشهای بیوقفه این بانوی ریاضیدان مسیر رشد را برای بسیاری از دانشمندان جوان، بهویژه زنان و اقلیتهای نژادی هموار ساخت و امروز میتواند الگویی درخشان برای آنها باشد.» کاترین جانسون میراثهای ارزشمندی برای نسلهای آینده به یادگار گذاشته؛ یکی از معروفترین گفتههای او این است: «چیزی به اسم سؤال احمقانه وجود ندارد. احمقانه این است که هیچ سؤالی نپرسیم.» سراسر زندگی جانسون گواه پایبندیاش به این باور و تأکیدی بر قدرت تغییرآفرین پرسشگری و کنجکاوی است؛ عاملی که به شکوفا شدن استعدادهای انسان کمک میکند.
مطالعه این زندگینامه برای همهی کودکان 7 تا 12 ساله و همچنین نوجوانان الهامبخش خواهد بود. اگر به نجوم و ستارهشناسی، سرگذشت چهرههای برجسته تاریخ، جدایی نژادی در آمریکا و زنانی که با سرسختی محدودیتهای اجتماعی - قانونی را به عقب راندند علاقهمندید توصیه میکنیم لذت خواندن سرگذشت کاترین جانسون را از دست ندهید.
خیلی از همکلاسیهای کاترین بعد از فارغالتحصیلی مشغول به کار شدند؛ ولی کارترین مصمم بود شغلی در زمینهی ریاضیات پیدا کند و برای دستیابی به چینن شغلی، باید تحصیلاتش را ادامه میداد که البته هیچ مشکلی هم با این قضیه نداشت! کاترین بیصبرانه منتظر بود به دانشگاه راه پیدا کند؛ چون این همان هدفی بود که پدر و مادرش همیشه آرزو داشتند فرزندانشان به آن دست یابند. در آن زمان، قانون تفکیک نیادی دانشگاهها هم درست مثل جاهای دیگر اجرا میشد. کاترین در دانشگاه ایالتی وِستویرجینیا که مخصوص سیاهپوستان بود، ثبتنام کرد. بعضیها عقیده داشتند اجرای قانون تفکیکنژادی در دانشگاهها روی دانشجویان تأثیری منفی دارد. ولی از نظر بقیه (مخصوصاً سفیدپوستان)، این کار خیلی هم ضروری بود. در هر صورت، کاترین دیگر به درس خواندن در مدارس مخصوص سیاهپوستها عادت کرده بود و اجازه نداد این قضیه حتی ذرهای ذهنش را درگیر کند. از آنجا که کاترین مهارت فوقالعادهای در ریاضیات داشت، تمام درسهای دانشگاه را بهراحتی گذراند. اعتمادبهنفس، کنجکاوی و ذهن ریاضیمدار کاترین به او کمک کرد تا با سرعت زیاد همهچیز را یاد بگیرد. کاترین مثل همیشه به همکلاسیهایش کمک میکرد و بار دیگر توجه استادان را به خودش جلب کرد. وقتی تمام واحدهای ریاضیات را در سومین سال تحصیلش با مهارت و تسلط پاس کرد، استادانش واحدهای درسی پیشرفتهای را فقط برای او طراحی و ارائه کردند. کاترین همچنان به ریاضیات عشق میورزید و استادانش به فکر افتادند کمکش کنند تا شغلی مناسب برای خودش پیدا کند. یکی از اساتید کاترین به نام دکتر ویلیام دبلیو. شِفلین کلِیتور به او پیشنهاد کرد شغلی به اسم ریاضیدان پژوهشی را انتخاب کند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir