کتاب خشم و هیاهو (The Sound and the Fury) یکی از برجستهترین آثار ادبی قرن بیستم است که توسط ویلیام فاکنر نوشته شده است. این رمان به فروپاشی خانواده کامپسون، یک خانواده اشرافی در جنوب ایالات متحده پس از جنگ داخلی، میپردازد. داستان از چهار زاویه مختلف روایت میشود. بنجی کامپسون: فردی با اختلال ذهنی که روایتش در 7 آوریل 1928 اتفاق میافتد. کوئنتین کامپسون: پسر بزرگ خانواده که در 2 ژوئن 1910 روایت میکند. جیسون کامپسون: برادر سوم که در 6 آوریل 1928 صحبت میکند. دیلسی: کنیز سیاهپوست خانواده که در 8 آوریل 1928 روایت را به پایان میرساند. ویلیام فاکنر در این رمان از تکنیکهای روایی نوآورانه استفاده کرده است. عنوان کتاب از نمایشنامه مکبث شکسپیر الهام گرفته شده و به پوچی و بیمعنا بودن زندگی اشاره دارد. رمان خشم و هیاهو به عنوان یک اثر گوتیک جنوبی و رمان نوگرا شناخته میشود. استفاده از چندین راوی و زمانهای مختلف، خواننده را در یک مسیر پیچیده قرار میدهد که با هر فصل، واقعیت بیشتری آشکار میشود. فاکنر در این رمان به تمهای جاندار و پیچیدهای مانند زوال خانواده، پوچی زندگی و جدال میان سنت و مدرنیته میپردازد.
شخصیتهای اصلی رمان خشم و هیاهو: جیسون کامپسون سوم: او پدر خانواده کامپسون است. کاترین کامپسون: مادر خانواده کامپسون که به پسر کوچکش جیسون علاقه بیشتری دارد. بنجی: یکی از فرزندان خانواده کامپسون و دچار کمتوانی ذهنی و جسمی است. کونتین: پسر اول خانواده که به خواهرش علاقه بسیاری دارد و به شدت تحت تاثیر نظرات پدرش است. جیسون: پسر دیگر خانواده که کفالت خانواده را به عهده میگیرد. کدی: دختر خانواده که در بیشتر موقعیتها در برابر برادرانش سکوت میکند و مظلوم واقع میشود. دیلسی: خدمتکار خانواده. زوال خانواده کامپسون در رمان خشم و هیاهو به چندین طریق نشان داده میشود: فروپاشی اخلاقی و عاطفی: کدی کامپسون با دوری از سنتها و روابط نامشروع، باعث رسوایی خانواده میشود و به اجبار از خانه خارج میشود. این اتفاق به فروپاشی اخلاقی خانواده کمک میکند. کوئنتین کامپسون که احساس مسئولیت زیادی در قبال حفظ آبروی خانواده دارد، پس از ناتوانی در محافظت از کدی، خودکشی میکند. این عمل نشاندهنده ناتوانی او در پذیرش واقعیت و تغییرات است. زوال اقتصادی و اجتماعی: جیسون کامپسون که به جای تلاش برای حفظ خانواده، تنها به منافع شخصی و کنترل پول و قدرت فکر میکند، نشاندهنده زوال اقتصادی و اجتماعی خانواده است. او به عنوان تنها پسر باقیمانده، بیشتر به فکر خود است تا به فکر حفظ خانواده. بنجی کامپسون با اختلال ذهنی، در دنیای کودکانه خود اسیر است و نمیتواند به واقعیت دست یابد. این نشاندهنده زوال عاطفی و روانی خانواده است. از دست دادن ارزشهای سنتی: خانواده کامپسون نمادی از زوال طبقه اشرافی جنوب آمریکا پس از جنگ داخلی است. از دست دادن ارزشهای سنتی و ناتوانی در پذیرش تغییرات اجتماعی، باعث فروپاشی تدریجی خانواده میشود. نقش خدمتکاران: دیلسی، خدمتکار سیاهپوست، نمادی از ثبات و وفاداری است. او سعی دارد نظم را در خانواده حفظ کند، اما در نهایت نتوانسته از زوال کامل خانواده جلوگیری کند.
آشنایی با ادبیات مدرن دارند و به آثار پیچیده علاقهمند هستند. این کتاب به دلیل ساختار غیرخطی و استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن، برای خوانندگان تازهکار چالشبرانگیز است. علاقه به رمانهای نوگرا و گوتیک جنوبی دارند. خشم و هیاهو یکی از برجستهترین آثار در این ژانرها است و خوانندگان این سبکها را به شدت جذب میکند. مایل به تحلیل و تفکر عمیق هستند. این رمان به دلیل پیچیدگی و چندلایه بودن، نیاز به تمرکز و تفکر دارد و خوانندگان باید آماده باشند تا با یک داستان پیچیده و چندوجهی مواجه شوند. علاقه به بررسی فروپاشی اجتماعی و اخلاقی دارند. خشم و هیاهو به زوال یک خانواده اشرافی در جنوب آمریکا میپردازد و خوانندگان میتوانند از این زاویه به تحلیل اجتماعی و فرهنگی بپردازند.
یک ماشین آمد. من سوار شدم. پلاکارد جلوی آن را ندیدم. پر بود، بیشتر از مردم خوش چهرهای که روزنامه میخواندند. تنها صندلی خالی، در کنار یک سیاه پوست بود. کلاهی نمدی داشت و کفشهای واکس زده به پا داشت و یک ته سیگار خاموش در دست داشت. فکر میکردم که یک جنوبی همیشه باید نسبت به سیاه پوستها هشیار باشد. فکر میکردم شمالیها همچین توقعی دارند. وقتی ابتدا به شرق آمدم مدام فکر میکردم آدم باید یادش باشد که آنها را رنگین پوست بداند، نه سیاه پوست. و اگر این اتفاق نیفتاده بود که با آنها باشم، وقت و زحمت زیادی تلف میکردم تا یاد بگیرم که بهترین راه ارتباط با هر کسی، چه سیاه و چه سفید، این است که همانطور که خیال میکنیم قبولشان داشته باشیم، بعد رهایشان کنیم. همان موقع بود که فهمیدم یک سیاه پوست بیشتر از اینکه یک فرد باشد، یک طرز رفتار است، انعکاسی از سفید پوستهایی است که در بین آنها زندگی کرده. اوایل فکر میکردم که چون تعداد زیادی از آنها در اطرافم نیستند، باید دلتنگ شوم، چون فکر میکردم که شمالیها فکر میکنند دلتنگ آنها میشوم اما تا آن روز صبح در ویرجینیا نمیدانستم که واقعا دلم برای روسکاس و دیلسی و بقیهشان تنگ شده.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir