کتاب «تاریخ فلسفه راتلج - جلد سوم» که ویراستاری آن بر عهده جان مارنبون است، به بررسی فلسفه سدههای میانه میپردازد. این جلد سوم از مجموعه دهجلدی تاریخ فلسفه راتلج، جریان فلسفی قرون پنجم تا هفدهم میلادی را پی میگیرد و به تحلیل عمیق و جامع ایدهها، مکاتب و متفکران برجسته این دوره اختصاص دارد. در این کتاب، فلسفه اسلامی، یهودی و لاتینی به صورت مستقل و جامع بررسی شدهاند، و متفکران مهمی مانند ابنسینا، ابن رشد، ابن میمون، آکویناس، دانس اسکوتوس، ویلیام اوکام و دیگران مورد تحلیل قرار گرفتهاند. همچنین به بسترهای فرهنگی، زبانی و تاریخی فلسفه سدههای میانه توجه ویژه شده است. کتاب با هدف ارائه تصویری دقیق، تخصصی و در عین حال قابل فهم از فلسفه سدههای میانه نوشته شده و برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ فلسفه، فلسفه اسلامی، فلسفه مسیحی و فلسفه یهودی منبعی معتبر و ارزشمند به شمار میرود. این اثر علاوه بر متخصصان فلسفه، برای خوانندگان عمومی که به تاریخ اندیشه علاقه دارند نیز مناسب است.
چند سده پس از شکلگیری مسیحیت، این دین توانست به بخش زیادی از کشورهای دنیا نفوذ کند و به جریانی غالب و مسلط تبدیل شود. این روند که تقریباً از قرن پنجم میلادی شروع شده بود توانست تمام شئون فرهنگی و علمی، از جمله فلسفه را تحتتأثیر خود قرار دهد. فلسفهی این برهه بیش از همیشه به مذهب و دین گرایش یافت و در خدمت تبیین ایدههای الهی قرار گرفت، اما مسیحیت تنها گرایش فلسفی آن زمان نبود. جریانهای اسلامی و یهودی هم نسبتاً قدرت داشتند. گرچه محدودهی آنها تنها به کشورهای اسلامی و عربی محدود بود، اما عمیقاً بر روی اندیشهی غربی تأثیرگذار بودند. بااینکه این فلسفهها به زبانهای متفاوتی رواج داشتند (فارسی، عربی، عبری و لاتینی)، اما تاریخشناسان همهی آنها را زیر یک چتر، یعنی فلسفهی سدههای میانه جمع میکنند. این به خاطر سه ویژگی مشترکی است که آنها را به هم پیوند میداد: اول اینکه همگی از سنت یونانی ریشه میگرفتند؛ دوم، در مسیر تکاملشان عمیقاً درهمتنیده و به یکدیگر وابسته شده بودند؛ و در نهایت اینکه ایدهی محوری هر سه حول خدا، یکتاپرستی و الهیات میگشت. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد سوم: فلسفهی سدههای میانه (Routledge History of Philosophy Volume III: Medieval Philosophy)، دقیقاً به تحولات همین دوران اشاره دارد و میکوشد آنخت را مرور و تحلیل کند. این مجلد بحث خود را از دوران پس از آگوستین قدیس شروع میکند و تا ابتدای قرن هفدهم پیش میرود. در این میان، روند شکلگیری، شکوفایی و افول هر یک از سنتهای اسلامی/عربی، یهودی، و لاتین/مسیحی را بررسی میکند. قرونوسطی از نظر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اخلاقی از سیاهترین دورانهای بشری بود. با وقوع رنسانس، انسان غربی تلاش زیادی کرد تا تمام محصولات و باقیماندههای آن عصر را از بین ببرد. و یکی از پیامدهای این رفتار نادیده گرفتن فلسفهی سدههای میانه بود. قرنها طول کشید تا محققان به اهمیت آرای آن برهه پی ببرند و سعی نمایند بیطرفانه در موردش صحبت کنند. آنها فهمیدند که بسیاری از فلاسفهی آن سدهها، مثل ابنسینا، این میمون، آکویناس، آبلار یا گنتی، اندیشمندان بزرگی بودند و ایدههای قابلتوجهی را مطرح میکردند. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد سوم: فلسفهی سدههای میانه، با همین دیدگاه کوشیده نگاهی منصفانه و کنجکاوانه به آن زمان داشته باشد و به دور از هر سوءگیری و قضاوتی آن اندیشهها را مرور کند. نویسندگان این کتاب به جنبههای متفاوت و گستردهی قرونوسطی میپردازند و تلاش میکنند به کنه ایدههای آن زمان پی ببرند.
دانشجویان و پژوهشگران فلسفه به ویژه کسانی که به فلسفه قرون وسطی، فلسفه اسلامی و فلسفه مسیحی علاقهمندند و میخواهند تحلیل دقیق و تاریخی این دوره را مطالعه کنند. علاقهمندان به تاریخ فلسفه و تاریخ اندیشه که میخواهند با چهرههای مهمی مانند ابنسینا، ابن رشد، آکویناس، دانس اسکوتوس و ویلیام اوکام آشنا شوند و نقش آنها را در شکلگیری فلسفه غرب و شرق بررسی کنند. خوانندگانی که به دنبال منبعی معتبر، تخصصی و در عین حال قابل فهم برای درک تحولات فلسفی و فکری قرون وسطی هستند، چه مخاطبان حرفهای و چه علاقهمندان عمومی. کسانی که به مطالعات تطبیقی فلسفه اسلامی، یهودی و مسیحی علاقه دارند و میخواهند دیدگاههای مختلف این سنتها را در بستر تاریخی واحد بررسی کنند. افرادی که به دنبال کتابی هستند که علاوه بر تحلیل فلسفی، زمینههای فرهنگی، تاریخی و زبانی فلسفه قرون وسطی را نیز به خوبی تشریح کند.
فلسفهٔ سدههای میانه، موضوع مجلد کنونی، سنتی است متمایز درون تاریخ فلسفهٔ غرب. چهار خردهسنت آن عبارتاند از فلسفهٔ «اسلامی» ــ که در سرزمینهای اسلامی مطرح شد و معمولاً به زبان عربی نوشته شده است گرچه گاهی منابعی نیز به فارسی به نگارش درآمده است؛ فلسفهٔ «یهودی» ــ یعنی آثار یهودیان در کشورهای اسلامی و مسیحی که به عربی یا عبری نوشته شده است؛ فلسفهٔ «لاتینی» ــ که در کشورهای اروپای مسیحی که لاتین زبان عمدهٔ آموزش عالی بود و معمولاً، هر چند نه همیشه، منابع آن به زبان لاتینی نوشته میشد؛ و (با اهمیتی کمتر) فلسفهٔ «بیزانسی» ــ که آثار آن به زبان یونانی در امپراتوری مسیحی بیزانس نوشته میشد. فلسفهٔ اسلامی سدههای میانه با نخستین نوشتههای فلسفی به زبان عربی در قرن نهم آغاز میشود و با مرگ ابن رشد در 1198، که پس از آن عدم تساهل فزایندهٔ مذهبی بهندرت به فلسفهورزی به معنایی که شناخته شده بود اجازه میداد، بهمنزلهٔ سنتی مهم به پایان راه خود میرسد. فلسفهٔ یهودی سدههای میانه در کشورهای اسلامی کمی بعد از فلسفهٔ اسلامی آغاز میشود که با آن پیوند تنگاتنگی داشت. این فلسفه نیز در مهاجرنشینهای یهودی در اروپای مسیحی شکوفا شد و در قرن پانزدهم زوال یافت. فلسفه در سدههای میانه در غرب لاتینیزبان8 در اواخر قرن هشتم، در دربار شارلمانی، آغاز شد. این سنت هیچ پایان روشن زمانی ندارد و واپسین سدههای آن با سنتی متفاوت هر چند مربوط مقارن است که معمولاً بهعنوان «فلسفهٔ رنسانس» توصیف میشود. دانشگاههای قرون پانزدهم و شانزدهم قاطعانه در سنت سدههای میانه آثار فلسفی تولید میکردند (در حقیقت اغلب آگاهانه اندیشههای این یا آن استاد بزرگ قرون سیزدهم و چهاردهم را بازمیگفتند)، و در اسپانیای اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم با شکوفایی فلسفه روبهرو هستیم که با وجود تفاوت در تأکیدات خود، در منابع، فنون و دغدغهها به سدههای میانه مربوط بود. در بیزانس، تنها میتوان مرزی خودسرانه بین نوافلاطونگرایی اواخر دوران باستان و فلسفهٔ یونانی سدههای میانه ترسیم کرد. با اینهمه، هنگامی که قسطنطنیه در سال 1453 بهدست ترکها افتاد، این سنت به پایان روشن خود رسید.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir