کتاب طبل حلبی نوشته گونتر گراس، در سال 1959 منتشر شد و بهسرعت بهعنوان یکی از آثار مهم ادبیات پس از جنگ جهانی دوم شناخته شد. این رمان درباره جنگ به دلیل نگاه طنزآمیز و انتقادیاش به جامعه آلمان نازی و تجربیات دوران جنگ، اهمیت ویژهای دارد. شخصیت اصلی، اسکار که با واقعیتهای تلخ جنگ و تغییرات اجتماعی روبرو میشود، تصمیم به توقف رشد خود میگیرد و از طبل خود بهعنوان وسیلهای برای بیان واکنشهای خود استفاده میکند. «طبل حلبی» نهتنها بهخاطر روش داستانپردازی منحصربهفردش، بلکه به دلیل تواناییاش در بهتصویرکشیدن تأثیرات جنگ بر جامعه و فرهنگ آلمان مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب طبل حلبی شاهکاری از گونتر گراس، نویسنده و نقاش آلمانی می باشد که سروش حبیبی آن را به فارسی ترجمه کرده است. قهرمان داستان طبل حلبی، که در سبک رئالیسم جادویی میگنجد، یک پسر کمسنوسال است که ذهنش توانمند و پُرکار و جسمش کمتوان است. رشد جسمی اسکار، شخصیت اصلی داستان، از جایی به بعد متوقف میشود و او کوچک و رشدنیافته باقی میماند. اسکار علیرغم عقبماندگی جسمیاش از نظر هوشی بهتر از همسالان خود می باشد و به همهجا سر میکشد و همهی قضایا و اتفاقها را بهخوبی درک میکند. او که از کودکی دچار نقص جسمی شده، مدام از سوی دیگران نادیده گرفته میشود و به چشم کسی نمیآید. اما با این حال به همهجا میرود و از اوضاع و اخبار مطلع میشود. اسکار برای ارتباط برقرار کردن با اطرافیان از طبلی حلبی کمک میگیرد که در تولد سهسالگی هدیه گرفته است. با شروع جنگ جهانی دوم، توانایی ذهنی قهرمان داستان افزایش مییابد؛ اما با شکست آلمان در جنگ جهانی، رشد ذهنیاش متوقف شده و برای نخستین بار رشد جسمی او شروع میشود.
آرامش فکری و روحی، حداقل برای بعضی از افراد، فقط در آسایشگاه روانی قابلدستیابی است. اسکار ماتزرات، بر روی تخت سفید و فلزی خود در بیمارستان و تحت نظارت پرستار هوشیار و متعجب خود به اسم برونو، تصمیم میگیرد تا به کمک یک آلبوم عکس خانوادگی، داستان زندگی خود و کشورش را روایت کند. اسکار که به خواستهٔ خود، رشد فیزیکی بدنش را متوقف کرده است، روایت داستان را دائماً بین اولشخص و سومشخص تغییر میدهد. طبل زدن شیوهای است که او را قادر میسازد تا خود را از خانواده و اتفاقات پیرامونش جدا سازد. آشفتگی داستان و واقعیت زندگی اسکار بهقدری است که او ترجیح میدهند از آن فرار کند. زمانی که گراس جوان، نوشتن داستانهایی درخشان خود در پاریس را شروع کرد، معماری بود که به مجسمهسازی، هنرهای تصویری و شعر روی آورده بود و قصد داشت جنبههایی مختلف تاریخ آلمان را مورد واکاوی قرار دهد. رمان طبل حلبی، تاریخ، ترس، طنز و هجو را با تصویرسازی و تخیلاتی پویا و نامتعارف در هم میآمیزد. گراس از نظر سبک نگارش، در مقایسه با روایتهایی ایستای نویسندگانی چون توماس مان که دو سال پس از بهدنیاآمدن او، موفق به کسب جایزهٔ نوبل گشت، بسیار متفاوت عمل میکند. اگر قرار باشد بهترین رمان قرن بیستم مشخص شود،
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir