دنا دختر کوهستان بود. از شیب سنگها بالا میرفت و به قلههای بلند میرسید. یک روز دنا در قلهی کوه ایستاده بود که صدایی شنید: دنا...دنای زیبا...تو مال منی...با من بیا... دنا نگاه کرد. مارمولک بزرگی از شکاف سنگ به او خیره شده بود... .
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir