کتاب "بچهای که نمیخواست آدم باشد! " نوشته زهرا موسوی، یک داستان کودکانه و جذاب است که کودکان را به دنیای خیال میبرد و با مفاهیم دینی و تاریخی آشنا میکند.
این کتاب داستان یک شتر به نام "بچه" را روایت میکند که عاشق جمعآوری خاطرات است. بچه، در ماجراجوییهای خود، به همراه دوستش "آدی" که بیشتر به بازیگوشی علاقه دارد، تجربههای پرهیجانی را پشت سر میگذارد. از میان این خاطرات، بچه از مرد مهربانی که قصه غدیر را روایت میکند نیز میگوید.
این کتاب با درونمایهای دینی و آموزنده، کودکان را با واقعه عظیم غدیر و تاریخ اسلام آشنا میکند و همچنین به تقویت خلاقیت و تخیل آنها کمک میکند. با همراهی بچه در این داستان، کودکان میتوانند با ماجراهای شیرین و پر از درسهای اخلاقی و تاریخی آشنا شوند.
این کتاب را بهتمامی کودکان علاقهمند به داستانهای ماجراجویانه و آموزنده پیشنهاد میکنیم. همچنین والدین و مربیان میتوانند از این کتاب بهعنوان یک ابزار آموزشی برای آشنایی کودکان با تاریخ و مفاهیم دینی استفاده کنند.
من یک شتر یکساله هستم و اسمم بچه است. با اینکه هیچ شتری توی دنیا اسم بچهاش را بچه نگذاشته، اما دوست دارم من به این اسم زیاد است. بهخاطر همین، این اسم را برای خودم انتخاب کردم. من یک شتر خاطره جمع کن هستم. هیچ شتری مثل من، خیلیتر از خیلیتر از خیلی، دلش نمیخواهد من میخواهم! خاطره جمع کند؛ اماِ پدر آدی صاحب ماست؛ ما، یعنی من و پدر و مادرم. آدی دوست من است. او، یعنی آدی، پسر صاحب ماست. دوست دارم آدی به جمعکردن خاطره مثلِ من نیست. دوست دارم آدی به یکعالمه بازیکردن و لج درآوری است؛ اما چون دوست دارمش به من زیاد است، دو تا کار انجام میدهد:
اول اینکه برایم خاطره تعریف میکند؛ دوم اینکه برایم خاطره میسازد. مثل همینالان که با آدی آمده بودیم خانه دوست پدرش تا دو کیسه گندم ببریم خانه. آدی خودش را محکم به من چسباند و گفت: «زود باش، زود باش بچه، فرار کن.» زود باش من برای فرار زیاد بود. بیشترتر از آن نمیتوانستم زود باشم و تند بدوم. به پشت سرم نگاه کردم. هنوز آن چند نفر دنبال ما بودند. آدی گفت: «همهاش تقصیر تو است.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir